جنگ اوکراین، بحران ژئوپلیتیک مهمی بود که اثرات اقتصادی آن، بهویژه از نظر تورم به سرعت در اروپا حس شد. بخشی از این تورم به دلیل اختلال در تامین مواد اولیه موردنیاز بسیاری از شرکتهای تولیدی بود. پیش از آن نیز محدودیتهای کرونا و اختلال در روند تولید و حمل مواد و محصولات مختلف بر برنامهریزی شرکتهای تولیدی اثر منفی گذاشته بود. آیا چنین اختلالهایی منجر به ظهور مدلهای جدیدی از سازمانهای صنعتی خواهد بود؟ آیا بحرانی مانند جنگ اوکراین باعث عقبگرد از سیستمهای تامین جهانی و بازگشت به تامین منطقهای میشود؟
در سال گذشته مقاله دیگری درباره اثرات فراگیری کرونا بر زنجیرههای تامین جهانی و احتمال عقبگرد از سیستمهای صنعتی جهانی نوشته بودیم (این مقاله با عنوان «بازگشت به خانه» در شماره ۵۲۹۲ روزنامه اقتصاد به تاریخ ۲۷ مهر ۱۴۰۰ منتشر شده است). بهعنوان مثال، در آن زمان کاهش موجودی انبارها و افزایش چشمگیر مدت زمان دریافت سفارشهای خرید، به شدت از کیفیت خدمترسانی و پشتیبانی شرکتها به مشتریانشان کاسته بود.
در آن زمان، پژوهش موسسه پژوهشی و مشاوره مککینزی از «بازتوازن بزرگ» صحبت کرد: از سال ۲۰۲۵ میلادی، ۲۵درصد صادرات جهان میتواند از پدیده تامین از داخل تاثیرپذیرد؛ جایی که فعالیتهای تولیدی انتقال یافته به خارج به کشورهای اصلی خود بازمیگردند. ارزش مالی این فعالیتها ۴۵۰۰میلیارد دلار است. بازگشت به داخل، برخلاف رویهای است که طی دهههای گذشته بسیاری از کارخانهها و صنایع را به کشورهای دارای نیروی کار ارزان فرستاده بود. در آسیا، چین و ویتنام مقصد کارخانهها بود و در اروپای شرقی، رومانی و صربستان. تولید در کشورهای ارزانقیمت اثرات فراوانی بر شیوه تامین موارد اولیه و تولید محصولات داشت.
گاهی نیاز بود که مواد اولیه از یک قاره به محل تولید فرستاده شود و محصول نهایی نیز به کشور مادر بازگردد. اما بازگشت به داخل، باعث میشود که این زنجیرههای تامین بسیار طولانی، کوتاه شوند. در چند کشور اروپایی این روند را با رواج بیشتری مشاهده میکنیم؛ جایی که فعالیتهای تولیدی به کشور مادر یا حداکثر به کشورهای همسایه آورده میشوند.
جای تعجب ندارد که بحران اوکراین بار دیگر ضعفهای تامین مواد خام، قطعات و ملزومات تولید را آشکار ساخت. اروپا اکنون مجبور به یافتن منابع جایگزینی برای بسیاری از محصولاتی است که پیش از این از روسیه (از جمله گاز طبیعی) و همچنین اوکراین وارد میکرد. زنجیرههای تامین جهانی (که برای افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها استفاده میشد)، بر مشکلات افزودهاند و قحطی یک کالا به شکلی سونامیوار بهسرعت به قارههای دیگر هم کشیده میشود.
دیوید سیمچیلوی و پییِر هارن در مقاله انتشار یافته خود در مارس ۲۰۲۲ مثال گاز نئون را مطرح کرده بودند که به طور وسیعی در ساخت تراشههای نیمهرسانا استفاده میشود. اوکراین حدود نیمی از گاز نئون جهان را تامین میکند. همین یک مورد نشان میدهد که در صورت چندساله شدن تنشها در اوکراین، چه کمبودهای وسیعی در جهان احساس خواهد شد. اثرات سایر کمبودها از بهار ۲۰۲۲ تاکنون احساس شدهاند. به عنوان مثال، فولکسواگن و بیامو مجبور به کاهش تولیدات خود شدهاند. دلیل آن توقف تولید مهار سیمهای الکتریکی در اوکراین بوده است. این وضعیت، دسترسی به یک خودروی جدید را چند ماه به تعویق میاندازد. ۱۰ سال پیش حتی تصورش هم نمیشد که چنین وضعیتی پیش بیاید. به نظر میرسد که «جهان قدیم» در مقابل چشمان ما در حال فروپاشی است و راه را برای ظهور جهان پسابحرانی باز میکند که ویژگی آن بازگشت به نواحی محلی و منطقهای است.
موج تورمی قابل پیشبینی
اثر جنگ اوکراین بر سیستمهای تامین قابل ملاحظه بوده و قیمت موادخام، قطعات و کامودیتیها را افزایش داده است. در صنایع به شدت رقابتی مانند خودروسازی و موبایل، مزایای رقابتی کسب شده طی دههها فعالیت نظاممند به خطر افتاده است. به عنوان مثال، قیمت پالادیوم از ژانویه ۲۰۲۲ با افزایش تنشهای دیپلماتیک شروع به رشد کرد و عملا با جنگ اوکراین در عرض چند روز به مرز انفجار رسید. این فلز کاربرد و اهمیت فراوانی در تولید مبدلهای کاتالیستی مورد استفاده در اگزوز خودروها دارد. شیب صعودی قیمت پالادیوم در این یک سال، حتی بیش از طلا و پلاتین بوده است. مثالهای مشابه بسیاری میتوان ذکر کرد ولی به طور کلی همه آنها به دورهای از تورم سنگین انجامیدهاند که در کشورهایی مانند بریتانیا بحرانآفرین هستند. ناظران بازار متوجه شدهاند که تولید آلومینیوم اروپا وابستگی بسیاری به واردات آلومینا از روسیه دارد.
از مارس ۲۰۲۲، قیمت مبادلاتی هر تن آلومینیوم برای نخستین بار به بیش از ۳۴۰۰ دلار آمریکا رسید که در انتهای ۲۰۲۱ حدود ۲۴۰۰ دلار بود. از آنجا که بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ از سیستمهای تولید ناب با کمترین موجودی انبار بهره میبرند، چنین افزایشی بلافاصله خود را در بهای تمام شده محصولات مصرفی سادهای مانند قوطیهای نوشابه و دلستر نشان دادند.
همزمانی افزایش قیمت مواد اولیه با کمبود عرضه آغاز شده از بحران کوید-۱۹، تورمی ملموس به دنبال آورد.
دلیل اصلی این شرایط بحرانی، ابهام درباره وضعیت تولید و عرضه روسیه در بخشهای انرژی و فلزات است که به عنوان یکی از منابع بالادستی زنجیرههای تامین اروپا به شمار میرود. به این صورت، اختلال در روند عرضه این محصولات روسیه به طور کامل بر تمام شرکتهای صنعتی مونتاژکار اروپایی اثر گذاشته است.
همچنین به دلیل استفاده از ورودیهای روسی در طیف گستردهای از زنجیرههای تامین، اثرات این وضعیت در اروپا میتواند بلندمدت باشد. بررسیهای بیشتر چندان امیدبخش نیست و نشان از آن دارد که زنجیرههای تامین اروپایی وابسته به واردات از روسیه، شامل طیف بسیار گستردهای از محصولات، از تجهیزات حملونقل گرفته تا قطعات خودرو، میکروالکترونیک و غذا میشود.
فشار بر سیستمهای تامین
نخستین اقدام شرکتهای اروپایی در مواجهه با شوک بیرونی ناشی از حمله روسیه به اوکراین، تلاش برای پیدا کردن راهکارهایی بود که سیستمهای تامین آنها را چندان تغییر ندهد. آنها که به تازگی و در پی فراگیری کرونا، تجربه نوسانات محیطی را به دست آورده بودند، رویکردهای انطباقی جدیدی در پیش گرفتند. از جمله این اقدامات، توسعه هرچه سریعتر رویههای مدیریت ریسک و افزایش موجودی انبارها از محصولات و قطعات حیاتی بود. دولتهای اروپایی نیز رویکرد مشابهی اتخاذ کردند و پیش از زمستان جاری، موجودی گاز طبیعی خود را به بیشترین حد ممکن رساندند. اما این اقدامات اضطراری فقط پنهانکننده تغییرات گسترده پیشرو هستند. پیامدها و آثار واقعی این تلاطمهای محیطی را هنوز نمیتوان به خوبی پیشبینی کرد.
دو پژوهشگر آکادمیک اروپایی به نامهای توبیاس کورن و هنری استملر، تحلیل تأملبرانگیزی از جنبههای احتمالی «جهان بعدی» ارائه دادهاند. آنها به دنبال شناخت پیامدهای بلندمدت جنگ اوکراین بر سیستمهای تامین بودهاند. این پژوهش از طریق بررسی آثار جنگهای داخلی پیشین جهان بر اقتصاد و صنایع صورت گرفته است. یافته این پژوهشگران چه بود؟ تحلیل آنها نشان داد که واردکنندگان در واکنش به اختلال در عرضه یک کشور درگیر جنگ، شروع به واردات از دیگر کشورهای در صلح میکنند. جایگزین کردن تامینکنندگان اغلب در کالاهای تولیدی بوده و در موارد کشمکشهای چندساله به صورت برگشتناپذیر رخ میدهد.
اگر استدلال آنها را دنبال کنیم، ممکن است متقاعد شویم که پس از پایان جنگ در اوکراین، مشابه پایان جنگهای داخلی، شاهد تغییر در زنجیرههای ارزش جهان خواهیم بود. در این حالت، اقبال به سمت آن دسته از تامینکنندگانی خواهد رفت که بدون این جنگ شانس رقابت جهانی نداشتند.
بهطور خلاصه، شرایط پیشآمده از انتهای فوریه ۲۰۲۲ تاکنون بیشک تغییراتی اساسی در زنجیرههای ارزش و شیوه تامین و تدارکات شرکتهای صنعتی ایجاد خواهد کرد. ما نباید بلافاصله به این نتیجه برسیم که زنجیرههای ارزش، منطقهای خواهند شد؛ آنطور که کریستوفر تنگ، اقتصاددان و استاد دانشگاه کالیفرنیا ادعا میکند. احتمالا شرایط متاثر از ریزهکاریهای بسیاری خواهد بود و زنجیرههای تامین جهانی با دامنه برد بسیار متفاوتی نسبت به حتی ۱۰ سال پیش فعالیت خواهند کرد و همچنین بر یکدیگر اثر خواهند گذاشت.
بهسوی جهان چندقطبی
یک موضوع واضح است: برای ایجاد و برنامهریزی زنجیرههای تامین جدید، داشتن نگاه و ملاحظات فنی به تنهایی کافی نیست و در این بین باید از رویکرد سیاسی-جغرافیاییتری استفاده کرد. طی دههها، پژوهشگران و فعالان اقتصاد و صنعت از اهمیت فناوریهای جدید در تسهیل جهانیشدن صحبت میکردند. آنها استدلال میکردند که به لطف فناوریهای جدید میتوان راحتتر به مبادلات جهانی بیوقفه پرداخت. در این صورت، به لطف مزیت نسبی کشورها و مناطق مختلف جهان، بهرهوری کل افزایش مییابد. چنین نگاهی، بهویژه در مورد بلاکچینها صحت داشت و صدهاهزار مقاله دانشگاهی درباره آن نوشته شد. آثار علمی بسیاری درباره ظرفیت بلاکچین (به عنوان یکی از فناوریهای قابل استفاده در زنجیره تامین) منتشر شد که به عنوان یک معجزه واقعی عصر مدرن، امکان اعتمادسازی بین اعضای یک زنجیره تامین برای همکاری، تضمین امنیت، رهگیری و حفاظت از دادهها و اطلاعات آنها را دارد.
حتی اگر بلاکچین مبادلات شرکتهای واقع در ۴ گوشه جهان را تسهیل کند، جنگ اوکراین اهمیت مسائل ژئوپلیتیک دخیل بر عملکرد زنجیرههای ارزش را یادآوری میکند. با آنکه فناوریها ما را قادر میسازند عملکرد خود را به شدت بهبود دهیم، به طور جمعی میل خود به کنترل (حتی با توسل به زور) را فراموش کردهایم. این میل به کنترل، فناوریها را نیز در وضعیت شکنندهای قرار میدهد. ممکن است این جنگ به نتیجهای بینجامد که هیچکس در پاییز ۲۰۲۲ آن را پیشبینی نمیکرد: تغییر روابط تجاری بهگونهای که کشورها فقط با همپیمانان یا با کشورهایی که ارزشهای انسانگرای مشابهی دارند، به مراوده بپردازند. اما چه کسی میتواند با اطمینان بگوید کشورهایی که اکنون ارزشهایی مشابه با ما دارند، در آینده رویکرد تخاصمی در پیش نخواهند گرفت. اتفاقی که به عنوان مثال ممکن است در پی تغییرات بنیادین در رژیم سیاسی آنها اتفاق بیفتد. به عبارت دیگر ما وارد دورهای از بیثباتیها و ابهامهای بزرگ شدهایم؛ جهانی که به توصیف یکی از گزارشهای اخیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) تا سال ۲۰۴۰ پرکشمکش و ستیزهجویی خواهد بود.
موضوع واضح، اختلال در سیستمهای تامین جهانی در پی تنش بین اوکراین و روسیه است. اگر بحران ژئوپلیتیک مهمی بین چین، تایوان و ایالاتمتحده پیش آید، شرایط بسیار متلاطمتر خواهد شد. فارغ از آنکه چین به دلیل نیروی کار ارزانقیمت، طی چند دهه اخیر تبدیل به کارگاه تولیدی بسیاری از کشورها شده است،درصد بالایی از فلزات نادر و استراتژیک نیز از خاک آن استخراج میشود. کمیسیون اروپا مدتها پیش از بحران اوکراین به این موضوع توجه داشت اما در سال ۲۰۲۲ رنگ و بوی تازهای به خود گرفت. از آنجا که به طور خاص نمیتوان گفت چین و اروپا ارزشهای انسانی مشترک دارند (بهویژه در بحث حقوق بشر)، چه کسی میتواند ادعا کند که این کشور در زنجیرههای ارزش منطقهای و مرزبندیشده شامل اروپا نیز مشارکت خواهد کرد؟
ابهامهای بزرگ پیشرو
هنوز پیامدهای پاندمی کوید -۱۹ کاهش نیافته بود که شوک بیرونی جدیدی کشورها را تحتتاثیر قرار داد: جنگ بین اوکراین و روسیه. این جنگ نیز مانند پاندمی بر سیستمهای تامین و شیوه فراهمسازی مواد اولیه تولید اثرات فراوانیگذاشت و در صنایع مختلف غذایی، شیمیایی، خودروسازی یا الکترونیک احساس شد. با قطعیت نمیتوان ادعا کرد که شرایط به حالت پیشین و آرام خود باز خواهد گذشت. در گزارش تازهای از شرکت دادههای ابری داناندبراداستریت (Dun & Bradstreet) میخوانیم که روسیه و اوکراین از مهمترین صادرکنندگان برخی از مهمترین کالاهای جهانی هستند: ۳۷۴هزار شرکت در جهان از تامینکنندگان روسی استفاده میکنند و ۲۴۰هزار شرکت از تامینکنندگان اوکراینی. با همین ارقام به سادگی میتوان پیامدهای فاجعهبار جنگ بر هزاران زنجیره ارزش جهانی را تصور کرد. هماکنون نیز استراتژیهای واکنشی مختلفی به مدیران رده بالای شرکتها توصیه شده است. بسیاری از توصیهها مبنی بر یافتن تامینکنندگان جدید برای ادامه تولیدات صنعتی است. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که بازار مصرفی روسیه و اوکراین هم دیده شود (پیشبینی میشود که با پایان جنگ، مصارف خانگی این کشورها زودتر از سایر بازارها احیا شود). به عنوان مثال، شرکتهای هواپیماسازی بوئینگ و ایرباس به دنبال تامینکنندگان جدید تیتانیوم رفتهاند (از آنجا که هر دو کشور اوکراین و روسیه از صادرکنندگان بزرگ این فلز هستند). در بلندمدت نیز توصیه شده است که تلاش بر افزایش تامینکنندگان داخلی متمرکز شود. چنین اقدامی با آنکه منطبق با رویکرد پیشین بهرهوری، جهانیشدن و اتکا به مزیتهای نسبی کشورها نیست، از شکنندگی نسبت به تلاطمهای بیرونی میکاهد. این نگاه همچنین با منطقهایسازی زنجیرههای ارزش جهانی تناسب کامل دارد. این بازگشت به خوداتکایی و استقلال، برخلاف روند آغاز شده از دهه ۱۹۹۰ میلادی است که شرکتهای خریدار، دنبالهرو محض تولیدات جهانی شدند.
اغلب گفته میشود که واژه «بحران» همزمان به یک رویداد ناگهانی و گسستگیهای ناشی از آن یا تحولات تدریجی طولانیمدتی اطلاق میشود که ضعفهای ساختاری یک سیستم اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی را برملا میکند. ویژگی نهایی و متمایزکننده بحران، بیثباتسازی یک سیستم و تلاش برای یافتن ثبات جدید است. تاریخ به ما میگوید که بحرانها در جوامع صنعتی، پیش از آنکه تبدیل به یک پدیده مالی فراگیر مانند رکود شود، ناشی از فقدان توازن بین تولید و توان پرداخت بدهیهاست. اغلب نیز شکست بانکها یا سقوط بازارهای سهامی پیش از کاهش فعالیتها و تولیدات صنعتی دیده میشود (مشابه اتفاقاتی که در رکود بزرگ ۱۹۲۹ و بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ رخ داد). بر اساس این تعریف، بیشک جنگ در اوکراین یک بحران مهم است که ما را وادار به تفکر درباره نظم جدیدی در سیستمهای تامین مواد و ملزومات میکند. اگر واقعا بتوان حتی یک «مزیت» کوچک در این جنگ پیدا کرد، آن مزیت وادارسازی ما به طرحریزی مدل جدیدی از کسب و کار است که با شرایط و اجبارهای جدید آغاز شده از سال ۲۰۲۰ تناسب داشته باشد. بسیار تاسفبار است که بگوییم بهای کسب این درک اقتصادی جدید را هزاران نفر با مرگ خود پرداخت کردهاند.
مترجم: مهدی نیکوئی