رونمایی از کتاب فرصتهای سرمایهگذاری در خراسان رضوی
تدوین کتاب جامع فرصتهای سرمایهگذاری خراسان رضوی با معرفی ۵۲۰ ظرفیت جذب سرمایه
کاهش سرعت رشد اقتصاد چین در پی تشدید جنگ تجاری
فرصتی نو برای گسترش فعالیتهای تجاری ایران در قاره سیاه
شیوه دریافت مابهالتفاوت نرخ ارز دارو و مواد اولیه آن رفع ابهام شد
تولید با اقتصاد دودی
قطعیهای برق و مدیریت ناکارآمد انرژی، کشاورزی را به مرز بحران رسانده است
درباره چسبندگی قیمتها
همه ما در محل کار کارکنانی داریم که به دلیل داشتن استعداد برتر، متمایز از سایرین هستند. این افراد باهوش و دقیق هستند، بسیاری از کارها را انجام میدهند، عملکرد خوبی دارند و بهطور کلی بسیار باپشتکارند. همه دوست دارند آنها را در یک پروژه یا به عنوان عضو دائمی تیم خود داشته باشند. آنها به عنوان آهنربا برای انجام وظایف بیشتر و بزرگتر عمل میکنند. البته هیچ مشکلی در این زمینه وجود ندارد و زمانی که بهطور موثر به کار گرفته شوند، میتوانند به پیشرفت سازمان کمک کنند.
دو تیم کاری را در نظر بگیرید که در حال رقابت با هم برای انجام بهتر یک پروژه هستند و یکی از آنها از اعتماد به نفس بیشتری نسبت به تیم دیگر برخوردار است. در این حالت، اعضای تیم دارای اعتماد به نفس بیشتر، مطمئن هستند که شانس خیلی خوبی برای برنده شدن دارند و در نتیجه تصمیمهای درستتری میگیرند و به شکلی یکپارچهتر و منسجمتر باهم کار میکنند. در طرف مقابل، تیمی قرار دارد که اعضایش اعتماد به نفس شکنندهای دارند و در مورد تواناییهایشان دچار تردید هستند. درنتیجه آنها نمیتوانند کارها را به درستی انجام دهند. در چنین شرایطی به طور حتم برد با تیم دارای اعتماد به نفس بالاتر است.
مدیران باتجربه و تیزهوش به خوبی میدانند که هوش و استعداد و تحصیلات به تنهایی نمیتواند افراد موفق را از دیگران متمایز سازد بلکه این ذهنیت افراد است که به آنها برای روبهرو شدن با چالشهای سخت زندگی کمک میکند و آنها را از دیگران متمایز میسازد.
دههها این موضوع را در مغز هر دانشجوی مدیریت فرو میکردند که هدف نهایی هر کسب و کاری، «حداکثرسازی ارزش برای سهامداران» است. حتی میلتون فریدمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد فقط و فقط یک مسوولیت اجتماعی برای کسب و کارها متصور بوده است.