در واقع اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، 37 درصد از صادرات ایران تا پایان مهر ماه امسال، مبتنی بر خامفروشی بوده. 24 درصد محصولات مبتنی بر منابع طبیعی مثل گاز و نفت و معادن و… 8 درصد از محصولات صادراتی ایران اصلا نیاز به فناوری خاصی نداشتهاند و 30 درصد از آنها نیز محصولاتی با فناوری متوسط بودهاند. البته سهم محصولات با فناوری بالا از سبد صادراتی ایران در سال 89 بالغ بر 2.3 درصد بوده. 5 سال بعد به 7دهم درصد رسیده. در سال 99 یعنی در یک دهه، از 2.3 درصد به نیم درصد سقوط کرده. اما از آن زمان سه سال گذشته و 4دهم درصد از آن عدد هم کاسته شده و حالا تقریبا به سمت صفر میرود. موضوعی که نشان میدهد رقابتپذیری در اقتصاد ایران چقدر ضعیف شده و سرمایهگذاری و روشهای تولیدی دانشبنیان چقدر افت کرده است. نگاهی به 4112 قلم کالای صادراتی کشور در پایان پاییز امسال نیز نشان میدهد که 85 درصد از کل ارزش صادرات غیرنفتی ایران را 114 قلم کالا تشکیل میدهند.
به عبارتی این 114 قلم کالا در یک طرف ایستادهاند و نزدیک به 4هزار کالای باقیمانده در یک طرف دیگر! از طرفی، 41 درصد از این 114 قلم کالای صادراتی هم محصولاتی بودهاند که کاملا از مشتقات نفتی به حساب میآیند و با «بدعت» مشابه «شعبده» و به جایمانده از دولت احمدینژاد، در رده «کالای غیرنفتی» دستهبندی میشوند. محصولاتی مانند «گاز طبیعی مایع شده» یا همان «الپیجی» یا «پروپان مایع شده» و «متانول» که عمدهترین کالای صادراتی ایران به لحاظ ارزشی تا پایان پاییز سال جاری هستند.
چرا صادرات با فناوری بالا مهم است؟
اما چرا این همه بر صادرات با سطح فناوری بالا تاکید میشود؟ دلیل اینکه صادرات با فناوری بالا اهمیت خیلی زیادی دارد، درآمدی است که در مقایسه با خامفروشی نصیب یک کشور میکند. به عبارتی ارزش صادراتی هر تن محصول با فناوری بالا چندین برابر سایر محصولات است.
در نیمه اول امسال میانگین ارزش صادراتی هر تن محصول اولیه 425 دلار و محصول مبتنی بر منابع 208 دلار بوده است. در همین مدت زمان، هر تن کالای صادراتی با فناوری سطح متوسط 460 دلار و فناوری پایین بهطور متوسط ۸۲۱ دلار قیمت داشته است. اما در همین مدت زمان، هر تن کالای صادراتی با فناوری سطح بالا بهطور میانگین بیش از ۱۰ هزار دلار قیمت داشته است!
چرا صنایع مدرن نداریم؟
برخی از کشورهایی که همزمان با ایران یا حتی پس از ایران، برنامههای توسعه صنعتی را آغاز کردهاند تا حد قابلتوجهی در سطح بالایی قرار دارند. اما در ایران به زودی برنامه هفتم توسعه اجرایی میشود و هنوز میزان صادرات کالای با فناوری بالا در سطح یکدهم درصد از کل صادراتمان است! چرا ایران در دستیابی و نهادینه کردن صنعت مدرن ناموفق بوده است؟ پاسخ به این سوال را موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی مرداد ماه امسال اینگونه داده است که «یکی از عواملی که منجر به توسعه پایینتر صنایع با فناوری بالا در مقایسه با صنایع منبعمحور در کشور شده، سهم کمتر از یک درصدی هزینههای تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی است. این در حالی است که در عمده کشورهای توسعه یافته نظیر ژاپن، امریکا، آلمان و چین سهم هزینههای تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی در بازه دو تا پنج درصدی است.» در برنامههای پنج ساله سوم تا پنجم توسعه کشور برای سهم تحقیق و توسعه از تولید ناخالص داخلی هدفگذاری سه درصدی شده بود و این هدف در برنامه ششم توسعه به چهار درصد افزایش یافت. اما به لحاظ عملکردی مقدار این شاخص در سال 97 برابر با 65صدم، در سال 98 برابر با 58 صدم و در سال 99 برابر با 43صدم درصد بود. نتیجه آنکه ایران در شاخص «سهم ارزش افزوده صنعتی در تولید ناخالص داخلی»به رده 74 سقوط کرده و پایین بودن توان رقابتی محصولات صنعتی با رتبه ۱۱۲ در شاخص «سهم صادرات صنعتی از کل صادرات» به تصویر کشیده شده است.
همسایگان چه میکنند؟
این تصویر اقتصاد ایران است که در گیرودار تحریمها و نبود امکان استفاده از فناوریهای جدید، شرایط تولیدات با فناوری بالا را برای خود سخت میبیند. از آن سو، اقتصاد ترکیه به عنوان یک اقتصاد نوظهور قرار دارد که در طول 25 سال گذشته موفق به تنوعبخشی و افزایش پیچیدگی تولید و صادرات خود شده است، درحالی که ایران در این دوره عمدتا صادرکننده مواد خام و منابع معدنی باقی مانده است.
در سال 1400 سهم ایران از صادرات جهانی حدود 0.3 درصد بوده و شاخص تمرکز صادراتی ایران حدود 0.13 است. درحالی که ترکیه، ســهم حدود یک درصدی از بازار جهانی داشته و شــاخص تمرکز صادراتی آن نیز حدود 0.03 اســت. نمره بالای شاخص تمرکز، نشاندهنده تنوع پایین کالاهای صادراتی یک اقتصاد و ضرورت تغییر ساختار تولید و تجارت آن است. صنعت مبنایی کشور یعنی صنعت ماشینسازی که باید تامینکننده ماشینآلات صنایع مادر و صنایع ساختمحور باشد، بیشترین وابستگی به واردات را دارد. به عبارتی کشور همچنان به ماشینآلات و کالاهای سرمایهای وارداتی وابسته است. همچنین صنایع بزرگ و مادر ارتباط پیشین ضعیف با صنایع ماشینسازی و ارتباط پسین ضعیف با بخش تولید کالایی دارند.
در چند دهه گذشته تغییرات عمدهای در ساختار تجارت جهانی به وجود آمده و تمرکز بر رشد منطقهای و انتقال ظرفیتهای فناورانه به اقتصادهای نوظهور، رشد صادرات محصولات با ارزش افزوده بالا را در پی داشته است. این توسعه در تجارت جهانی مفاهیم مهمی را برای الگوهای تجاری در پی داشته و موازنه قدرت را در میان کشورهای توسعهیافته و اقتصادهای نوظهور در زنجیره تامین جهانی تغییر داده است. رخدادی مهم در این میان آثار تحریم بر آینده صادرات با فناوری بالا در ایران است که از طریق محدودیت در تجارت کالا، تجارت دانش، سرمایهگذاری مستقیم خارجی، انتقال بینالمللی سرمایه انسانی و کنترلهای صادراتی به عنوان اقدامات تحریمکنندگان که خود از قدرتهای اقتصادی هستند بر این حوزه تحمیل میشود. بنابراین، اگر سیاست توسعه صادرات غیرنفتی کشور به عنوان هدف مهمی در اقتصاد ایران به شمار میرود، هدف تحریمکنندگان جلوگیری از توسعه صادرات غیرنفتی مبتنی بر فناوری بالاست و این دقیقا نکتهای است که تحریمهای هوشمند بر آن تاثیرگذارند.
مقایسه کشورها براساس شاخصهای جهانی تا حدودی نشاندهنده جایگاه ایران به لحاظ ملزومات توسعه صادرات محصولات با فناوری بالاست. از مهمترین این موارد میتوان به نبود برنامه و استراتژی مشخص در تولید محصولات با فناوری بالا، ضریب پایین نفوذ فناوری در میان بنگاهها(رتبه 124 از 140 کشور در شاخص رقابتپذیری)، پایین بودن انتقال فناوری از طریق جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی(رتبه 84 از 140 کشور در شاخص رقابتپذیری جهانی) تاثیر تحریمها بر افزایش ریسک سرمایهگذاری (بالا بودن شاخص ریسک کشوری ایران)، رابطه ضعیف صنعت و دانشگاه (رتبه 105 از 140 کشور در شاخص رقابتپذیری صنعتی)، شدت پایین هزینههای تحقیق و توسعه در شرکتها (رتبه 89 از 140 کشور در شاخص رقابتپذیری) و در نهایت محدودیت در تامین مالی برای تولید محصولات با فناوری بالا اشاره نمود که از جمله مهمترین چالشهای صادرات صنایع با فناوری بالا طی سالهای اخیر بوده است. حمایتهای دولت از پیشرفت فناوری (رتبه 82 از 128 در شاخص نوآوری جهانی) نتوانسته جایگاه مناسبی را به خود اختصاص دهد. تمامی موارد عنوان شده بر ضعف در سرمایه انسانی، تامین مالی، تحقیق و توسعه و جذب تکنولوژی به عنوان ابزارهای توسعه صادرات محصولات با فناوری بالا دلالت دارد.
ساختار صنعتی و صادراتی کشورهای موفق در این زمینه بیانگر آن است که ساختار بازار این محصولات از سمت بازار متمرکز به سمت بازارهای رقابتی تعدیل یافته است. ساختار نامناسب صادراتی کشورهای در حال توسعه ایران از قبیل تکمحصولی بودن صادرات و صادرات منابع تجدید ناشدنی تهدیدکننده این نوع صادرات در کشور است. از طرفی ساختار مقیاس بنگاههای صنعتی در کشور که بیش از 90 درصد آن را بنگاههای کوچک صنعتی تشکیل میدهد اصلا نمیتواند ساختار بهینهای برای تولید محصولات موسوم به «هایتک» باشد. تنوع در شرکای تجاری نیز میتواند در انتقال تکنولوژی به واسطه انتقال کالاهای سرمایهای به داخل کشور موثر باشد. با این وجود بررسی شرکای تجاری ایران چه در واردات و چه در صادرات نشان میدهد که سهم بالای 60 درصد از تجارت کشور از طریق کشورهای محدودی صورت میگیرد. همچنین با توجه به اعمال تحریمهای بینالمللی همواره محدودیتهایی در انتقال دانش، مهارت، روشهای تولید و فناوری برای صنعت کشور وجود داشته است.