ایران که سالها از نزدیکشدن علنی به شرق یا غرب امتناع میکرد، در یک دهه اخیر تلاش کرده است با نزدیکشدن به چین و روسیه و تا حدی به هند، فشارهای امنیتی و اقتصادی غرب علیه خود را خنثی کند. بهطور کلی، بهبود روابط با کشورهای همسایه حتی عربستان سعودی و بحرین نیز مثالهایی هستند که نشان میدهد ایران تلاش دارد با کاهش تنش در فضای پیرامونی، علاوه بر کاستن از هزینههای نظامی-امنیتی، همزمان بتواند در حوزه تجارت خارجی، منافع خود را محقق کند. وضعیت دشوار اقتصاد ایران در چند سال اخیر موجب شده است ایران در حالتی که نمیتواند با کشورهای غربی تبادل تجاری داشته باشد، از تمام ظرفیتهای منطقهای برای بهبود وضعیت اقتصادی خود استفاده کند. بر همین اساس، شانگهای به زعم برخی، یکی از بهترین پیمانها برای رسیدن ایران به اهداف امنیتی و اقتصادیاش خواهد بود؛ جایی که ایران انتظار بیشتری از حمایت چین و روسیه در آنجا دارد.
افق پیش روی ایران در شانگهای
همانطور که چندی پیش، مهدی صفری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه هم تاکید کرده بود، «ترانزیت» و «انرژی» در پیمان شانگهای برای ایران اولویت بالایی دارد. این دو حوزه بهدلیل بازدهی بالا و زودهنگام میتواند تاثیر زودبازدهتری بر بهبود اقتصاد ایران داشته باشد. به همین دلیل در نشست آتی شانگهای نیز، ایران کماکان به دنبال تاکید بر این دو مساله است. از طرف دیگر، ایران تلاش خواهد کرد «بازاریابی گستردهتر» با هدف فروش نفت خود به دیگر کشورهای عضو شانگهای را نیز در دستور کار قرار دهد. علاوه بر چین که بزرگترین خریدار فعلی نفت ایران است، ایران میتواند با بازاریابی جدی در حوزه شانگهای، سایر کشورهای عضو شانگهای و منطقه را نیز به خرید نفت مورد نیاز خود از ایران ترغیب کند.
ایران تحتتاثیر شدتگرفتن تحریمهای ایالات متحده، نفت خود را ارزانتر از قیمت واقعی آن میفروشد. علاوه بر این، فرسودگی زیرساختهای تولید برق، نفت و گاز، ایران را در وضعیت بحرانی قرار داده است. این وضعیت ایران را تشویق میکند تا از توان «مالی» و «فنی» کشورهای عضو شانگهای بهویژه چین و روسیه در این زمینه استفاده کند. از آنجا که ایران در حوزه انرژی، رقیبی نسبتا جدی برای روسیه محسوب میشود، احتمالا روسیه، همکاری قابلتوجهی در نوسازی یا توسعه زیرساختهای انرژی در ایران (بهویژه در حوزه گاز طبیعی) نخواهد کرد. منفعت چین و روسیه از وضعیت کنونی ایران موجب شده است که آنها به انرژی ارزان ایران دسترسی داشته باشند. از همین رو، تلاش خواهند کرد ایران را در وضعیت کنونی نگه دارند. افزون بر این، بلوکهماندن منابع مالی ایران در چین و روسیه به نفع این دو کشور است؛ چراکه ایران را به خرید کالاها و خدمات این دو کشور به دلیل اجبار به تهاتر کالا (در وضعیت ممنوعیت مبادلات مالی مثل FATF) ملزم میکند.
از همین رو، چین و روسیه تلاش میکنند ایران را در وضعیت فعلی نگه دارند؛ اما همزمان، با اعطای امتیازات کوچک به ایران، از متمایلکردن ایران به سمت غرب ممانعت میکنند. در این وضعیت، محدودیتهای متاثر از حضور ۱۶ساله ایران در لیست سیاه FATF، امکان همکاری سازنده و عمیق با کشورها عضو شانگهای را نیز از بین برده است.
با توجه به اینکه در مناظرههای انتخابات اخیر در ایران، بحثهای زیادی در زمینه ضرورت پیوستن ایران به FATF مطرح شده است و همچنین احتمال زیاد حضور یک رفرمیست در دولت بعدی، تشویق چین و روسیه به پیوستن ایران به FATF شرایط امکان همکاری بیشتر ایران با شرق را بهبود میبخشد. مقامات ارشد ایرانی نیز به خوبی آگاهند که پیوستن به FATF صرفا به معنای رعایت برخی قواعد مالی در راستای ایجاد شفافیت و مقابله با فعالیتهای غیرقانونی همچون پولشویی است و ادعاهایی که درباره «امکان دسترسی سایر اعضا به اطلاعات مالی کشور» در این زمینه مطرح میشود، بهطور قابلتوجهی لفاظیهای سیاسی در پیچوخم رقابتهای داخلی است. همین آگاهی به اصول و لزوم پیوستن به FATF ظاهرا فضای داخل کشور را به سمتی هدایت کرده است که در این دوره، نامزدهای ریاستجمهوری به شکل شفاف و آزادانهتری در این موضوع مباحثه و وعده قطعی پیوستن به آن را ارائه میکنند.
روشن است که پیوستن ایران به FATF الزاما نمیتواند زمینهساز بهبود رابطه ایران با غرب شود، بلکه این مساله میتواند تجارت ایران با چین و روسیه و سایر کشورهای عضو شانگهای را تسهیل کند و افزایش دهد و همزمان، نگرانی سایر کشورها در مبادله با ایران را کاهش دهد؛ اتفاقی که میتواند امکان فروش نفت ایران با بهای منطقیتر به دیگر مشتریان و جلوگیری از زیان دیدن کشور با حراج نفت را نیز بیشتر کند. از طرف دیگر اما، از آنجا که «انرژی» موضوعی حیاتی برای چین است و آنها مشخصا به دنبال نفت ارزان قیمت ایران هستند،۸۰درصد نفت ایران توسط چینیها و با قیمت ارزان وارد میشود. از سوی دیگر و از دریچه منافع چین، در غیبت کمپانیهای غربی، ایران بازار مطلوبی برای گسترش کالاهای چینی است. با اینکه چین تلاش میکند سهم قابل ملاحظهای از بازار کشورهای عربی را نیز به دست بیاورد، اما اعراب، غالبا مشتری کالاهای غربی هستند و بر همین اساس، احتمالا چینیها در این زمینه موفقیت چندانی بهدست نخواهند آورد.
ایران و گام بعدی
اگرچه اصول اساسی سیاست خارجی ایران چندان قابلتغییر نیست، اما روسایجمهور گوناگون میتوانند بر اجرای آن تاثیر بسزایی داشته باشند. با توجه به اینکه سعید جلیلی (از جناح تندرو و ضد غرب) و مسعود پزشکیان (از جناح نزدیک به رفرمیستها) به مرحله نهایی انتخابات راه پیدا کردهاند، قطعا یکی از این دو نفر رئیسجمهور بعدی ایران خواهد شد. اگر اولی رئیسجمهور شود، به احتمال بسیار زیاد، خطمشی دولت رئیسی را ادامه خواهد داد و حضور ایران در شانگهای و ارتباط با چین و روسیه را تداوم خواهد بخشید.
در چنین وضعیتی اما طبق اظهارات اخیر تروئیکای اروپایی، احتمال بازگشت قطعنامههای سازمان ملل با فعالسازی «مکانیزم ماشه» با محوریت اروپا بسیار محتمل است. اما اگر دومی انتخاب شود، احتمالا درباره رابطه با چین و روسیه، محافظهکارانهتر برخورد خواهد کرد، ولی همچنان به توسعه همکاری با شانگهای بهویژه هند و سایر اعضا، بیشتر توجه خواهد کرد. از آنجا که نیازهای امروز ایران (سرمایهگذاری در حوزه زیرساختها و توسعه حوزه انرژی) الزاما ربطی به شخص رئیسجمهور ندارد و مسالهای ملی و فراگیر در کشور است، همچنان، این دو مساله توسط کلیه ارکان نظام سیاسی و متعاقب آنها، دولت، پیگیری خواهد شد. با توجه به رشد سالانه ۱۰درصدی واردات ایران از کشورهای عضو شانگهای، تعمیق فعالیت ایران در این سازمان میتواند به نفع همه اعضا باشد. همچنین به لحاظ «امنیتی» نیز این مساله برای ایران خوشایند است.
در این میان، آنچه کمتر به آن پرداخته میشود این است که پیوستن ایران به شانگهای یا بریکس بهعنوان سازمانهای مهم بینالمللی، جایگاه برجستهتری به ایران (بهعنوان کشوری که پس از انقلاب اسلامی، عضو هیچ پیمان مهمی نبوده است) خواهد بخشید. در واقع متاثر از این عضویت، وجهه بینالمللی ایران بیش از پیش تقویت خواهد شد.
پیامدهای ژئوپلیتیک حضور ایران در شانگهای
درباره روابط اقتصادی ایران و چین، همانطور که پیشتر اشاره شد، چین نیازمند انرژی ارزان و بازار مصرف ایران برای فروش کالاهای خود است. از همین رو، اگرچه چینیها در تامین نیازهای اولیه ایران مشارکت ویژهای دارند، اما به خاطر ریسک بزرگ تحریمهای آمریکا، هیچ تمایلی به پذیرش ریسک از این سمت ندارند. مخصوصا با احتمال بازگشت «دونالد ترامپ»، چینیها احتیاط بیشتری درباره رابطه خود با ایران به خرج خواهند داد. بر همین اساس، تلاش برای پیوستن ایران به FATF میتواند بهعنوان ضربهگیری قدرتمند در برابر تهدیدات ایالات متحده علیه دو کشور در زمینه تبادلات تجاری عمل کند. همچنین، اگر یک رفرمیست بهعنوان رئیسجمهور در ایران انتخاب شود، امکان ثبات بیشتر در ایران و تسهیل زمینههای همکاری برای پیشبرد «ابتکار ژئوپلیتیک کمربند و راه» از مسیر ایران نیز تقویت خواهد شد.
چین میتواند با کمک به افزایش ثبات در ایران، اجرای «ابتکار ژئوپلیتیک کمربند و راه» را جدیتر دنبال کند. منافع ژئوپلیتیک این اتفاق قطعا به هر دو کشور خواهد رسید. از طرف دیگر، با افزایش تنشها در دریای چین جنوبی و در مساله تایوان، چین میتواند از موقعیت و توان موازنهگرانه ایران در برابر آمریکا بهرهبرداری کند. ایران توان فکری، نظامی و تجربه نسبتا کارآمدی برای مقابله با تهدیدات ایالات متحده بهدست آورده است و میتواند آنها را با شرکای چینی خود به اشتراک بگذارد. اگرچه ایران رابطه امنیتی یا پیمان امنیتی خاصی با چین ندارد و بیشتر متکی بر روسیه است، اما این دو کشور میتوانند در قالب شانگهای، همکاریهای امنیتی-نظامی خود را افزایش دهند. این همکاری میتواند علاوه بر تعمیق روابط دو کشور (با در نظر گرفتن حساسیتهای بینالمللی)، وزن امنیتی شانگهای را نیز بیشتر کند و قدرت موازنهگرانه بیشتری در برابر ناتو به آن بدهد.