در این روند از درسهای مدیریتی میانرشتهای، به موسیقی توجه کافی نشده و با این حال به نظر توصیههای عمیق و مرتبطی میتواند برای کسبوکارهای کوچک تا شرکتهای بزرگ داشته باشد. از آنجا که موسیقی خود یکی از انواع هنرهای عمیق و پیچیده است، ساخت یک قطعه موسیقی فرآیندی نظاممند و نیازمند خلاقیت، ادغام و هماهنگی مولفههای گوناگون است. تمام این اصول و مولفهها همان ارزشهایی هستند که در مدیریت موثر شرکتها به آنها نیاز داریم. این مقاله به دنبال آن است که درسهایی از فرآیندهای ساخت موسیقی به دست آورد و شیوه استفاده آن برای مدیریت کسبوکارها و شرکتها را بررسی کند.
آهنگسازی: وفاداری به فلسفهمحوری
مهمترین جنبه از ساخت هر قطعه موسیقی، آهنگسازی آن است. آهنگسازی نخستین مرحله ملموس موسیقی هم به شمار میرود. پیش از آن، احساس یا نغمهای ناملموس در ذهن و قلب موسیقیدان شکل گرفته است و با نوشتن آن روی کاغذ، امکان خلق، لمس و عرضه آن به دیگران فراهم میشود. آهنگسازی جنبههای مختلف قطعه موسیقی مدنظر از جمله ملودی، هارمونی و ریتم را شامل میشود. اگر قطعه موسیقی ما بیکلام باشد، آهنگسازی ابزار لازم برای انتقال احساسات موسیقی را فراهم میآورد. اگر هم ترانه و کلامی در کار باشد، باز موسیقی بستر مناسبی برای انتقال موثرتر پیام و احساسات را میسازد. مساله این است که در زمان نوشتن و ساختن هر قطعه موسیقی، هنرمند باید به احساساتی که قصد انتقال آنها را دارد، وفادار بماند. در ادبیات کسبوکار، چشمانداز و ماموریت سازمانی، محور و فلسفه وجودی هر شرکت است.
از طریق این چشمانداز و ماموریت سازمانی است که بنیانگذاران و رهبران سازمانی جایگاه و فلسفه وجودی شرکت خود را برای دیگران شرح میدهند. فلسفه وجودی شرکت میتواند یک احساس، درکی از زندگی یا رویایی باشد که بنیانگذار آن را دیده است. چشمانداز و بیانیه ماموریت سازمانی باید با این فلسفه وجودی هماهنگ و وفادار به آن باشند. آنها فقط نخستین گام ملموس از شکلگیری یک شرکت هستند و به عنوان یک ابزار انتقال پیام، به ذینفعان درونی و بیرونی، فلسفه وجودی شرکت را میگویند. مانند هر قطعه موسیقی گیرا، تمام ذینفعان باید به سادهترین شکل ممکن پیام سازمان از فلسفه و چشماندازش را دریافت کنند تا به راحتی متوجه شوند قرار است به چه شکل تجربه زندگی مشتریان ارتقا یابد و ارزش اقتصادی برای استفادهکنندگان از خدمات بیهمتای آن خلق شود.
نکته مهم این است که برخی از قطعات موسیقی چنان ماندگار میشوند که تا سالها و حتی قرنها پیامشان امتداد مییابد. آنها بسیار فراتر از شنوندگان هدف اولیه میروند و طیف بسیار گستردهتری از شنوندگان امروز و آینده با آن ارتباط برقرار میکنند. بهطور مشابه، کسبوکارها و شرکتها برای ماندگار شدن باید به فلسفه محوری خود وفادار بمانند؛ حتی اگر چشمانداز و بیانیه ماموریت آنها همراه با تغییرات ساختار صنعت و اقتصاد تکامل یابد. آیا شما فلسفه محوری عمیقی دارید که مثل گرمای قلب یا درکی غیرقابل بیان از زندگی باشد و گذر زمان بر آن اثر نگذارد؟
زیمنس یک نمونه از شرکتهایی بود که به فلسفه محوری خود وفادار ماند. این شرکت برخلاف پیشرفتهای سریع فناوری و تغییرات حوزه فعالیت خود، همواره فلسفه محوری خود مبنی بر تعالی مهندسی را حفظ کرد؛ با آنکه بارها برای انطباق با شرایط جدید فناوری و بازارها مجبور به تغییر مدل کسبوکار خود شده است. برخلاف آن، شرکت کداک که زمانی پیشگام بازار دوربین عکاسی بود، نتوانست به چشمانداز خود مبنی بر پرورش نوآوری و ماموریتش برای ارائه راهکارهای تصویربرداری باکیفیت وفادار بماند. زمانی که رقبا روی فناوریهای جدید تصویربرداری، از جمله دوربینهای دیجیتال سرمایهگذاری کردند، کداک در مقابل نوآوری مقاومت کرد و زمین بازی را به رقبایش باخت.
تنظیم: نقش هماهنگی سازمانی
تنظیم، گامی حیاتی در ساخت هر قطعه موسیقی است؛ چرا که نقشهای برای ترتیب، توالی و شیوه اجرای ابزارها (سازها) و آواز برای ساخت یک آهنگ کامل فراهم میآورد. داشتن تمام سازها و ابزارهای موسیقی و نواختن آنها به شکلی تصادفی نمیتواند نتیجه مطلوب به بار آورد. به همین دلیل لازم است که تمام بخشها مانند مقدمه، شعر، پیشدرآمد، همسرایی و پل (آهنگ کوتاهی که دو قطعه را به هم وصل میکند) چنان در هماهنگی و هارمونی کافی تنظیم شده باشند که یک اثر منسجم و ساختاریافته ارائه دهد.
مانند مولفههای مختلف یک قطعه موسیقی، تمام ستونهای عمودی کسبوکارها (منابع انسانی، فروش، بازاریابی، زنجیره تامین، کنترل کیفیت، تحقیق و توسعه و…) و کارکنان آنها برای دستیابی به یک سازمان عالی ضروری هستند. همچنین با آنکه برخی ستونها بیشتر دیده میشوند، لازم است که اهمیت همه آنها و پشتیبانی آنها از یکدیگر را درک کنیم. هماهنگی این ستونها و نقشآفرینی متناسب هر یک از آنها در نتیجه نهایی، برخلاف شیوه فعالیت برخی شرکتها و سازمانهای امروزی است که به صورت جزیرهای (مستقل) فعالیت میکنند و برخی واحدها بار بیشتری را تحمل میکنند.
رهبران سازمانی همچنین باید از طریق بودجهبندی مناسب، همکاریهای بینواحدی، هماهنگسازی اهداف واحدها با چشمانداز و ماموریت کلانتر، پاداشها، قدردانی و ارائه فرصت رشد شغلی برای همه افراد و واحدها، ضمن نشان دادن توجه به همه عوامل مهم، به ایجاد هماهنگی بین آنها نیز کمک کنند.
ترویج و حمایت صِرف از واحدهای سودآفرین، رویه رایج سازمانهای معمولی است. اما باید توجه داشت همانگونه که موسیقیهایی با تنظیم رایج و معمولی اغلب در گذر زمان فراموش میشوند، سازمانهای معمولی نیز چندان دوام نمیآورند.
لمن برادرز که زمانی یکی از غولهای بانکداری سرمایهگذاری بود، با ریسکپذیری بیش از حد خود، در نهایت به ورشکستگی رسید. در سالهای اخیر نیز، ضعفهای کنترل کیفیت و سوانح هوایی، آسیب شدیدی به اعتبار شرکت هواپیمایی بوئینگ زده است.
در طرف مقابل، شرکت گوگل، همانطور که هر قطعه موسیقی عالی نیاز به تنظیم دقیق دارد، بین واحد منابع انسانی و مدیریت مالی خود هماهنگی مناسبی ایجاد کرده است که بتواند با حقوق عالی، اختیار سهام و مزایا، فضایی جذاب برای جذب برترین استعدادهای بازار کار فراهم آورد و از این طریق پایداری مالی خود را هم تضمین کند.
ضبط و ویرایش: فرهنگسازی و حذف پارازیت
در موسیقی اغلب سازهای مختلف مانند درامز، گیتار، باس و … بهطور جداگانه ضبط میشوند تا امکان بهبود و تغییرات محدود بدون آسیب به کل اثر فراهم آید. با فناوریهای جدید نیز، هنرمندان و تولیدکنندگان کنترل بهتری روی هماهنگی، شفافیت و کیفیت موسیقی دارند.
در مدیریت کسبوکارها نیز هر واحد و فرآیند نیازمند بررسی و کنترلهای جداگانه است تا ضمن حرکت در مسیر اهداف و ماموریت کلانتر، به بهترین نسخه از خود تبدیل شود. سیستمهای ثبت و ضبط دادهها، امکان کنترل و بهبود عملکرد را در این واحدها فراهم آوردهاند.
سازمانهایی که سیستمهای نظارتی و کنترلی مناسب نداشته باشند، ممکن است با اقدامات نامناسب و ناکافی منافع همه ذینفعان خود را به خطر بیندازند. با آنکه اغلب سرعت، انعطافپذیری و رشد درآمدها مهمتر از فرآیندهای نظارتی ساختاریافته تلقی میشوند، وجود آنها حتی برای استارتآپهای با رشد بالا مانند قایق نجاتی ضامن پایداری بلندمدت است.
افتیایکس (FTX)، یک صرافی رمزارز به دلیل فقدان سیستمهای حسابداری، حسابرسی داخلی یا شفافیت کافی، در سال ۲۰۲۲ ورشکست شد. حتی برای سازمانهای بالغ نیز سیستمهای نظارت و کنترل به همان اندازه اهمیت دارد.
در سال ۲۰۱۶، یک رسوایی بزرگ در بانک ولز فارگو (Wells Fargo) برملا شد که نشان میداد مقامات آنها برای دستیابی به اهداف فروش جاهطلبانه خود میلیونها حساب غیرمجاز بدون اطلاع مشتریان خود باز کردهاند. ناتوانی سیستمهای کشف داخلی این بانک در تشخیص سوءاستفاده از اطلاعات مشتریان نشان میدهد که ضعف سیستمهای کنترلی تا چه اندازه میتواند فضای رواج رفتارهای غیراخلاقی را فراهم سازد.
حذف پارازیت هم چه در موسیقی و چه در مدیریت کسبوکارها اهمیت مشابه دارد. حذف هزینههای اضافی، اضافهکاریها، ضایعات و فعالیتهای بدون ارزشافزوده، پارازیت محسوب میشوند.
بهطور خلاصه، بسیاری از مواقع بهبود عملکرد نه از طریق اضافه کردن فعالیتی جدید، بلکه از طریق حذف فعالیتهای فاقد ارزشافزوده برای اهداف کلان شرکت محقق میشود.
تدوین و تلفیق: برنامهریزی استراتژیک برای اثرگذاری
شباهتهایی بین تدوین و برنامهریزی استراتژیک در کسبوکارها وجود دارد. بهعنوان مثال، هر دو متمرکز بر متعادلسازی پیچیدگی و اصلاح اولویتهایی برای ایجاد یک محصول نهایی متوازن هستند. در تدوین موسیقی، صدای سازها و آوازها با یکدیگر ادغام میشوند تا صدای مطلوب حاصل شود. بهطور مشابه، مولفههای مختلفی مانند همگامسازی اولویتهای کسبوکار، مدیریت ریسک، توجه به انتظارات ذینفعان، استخدام نیروی انسانی ماهر و چندین فرآیند حیاتی دیگر با هم ادغام میشود تا یک برنامه استراتژیک اثربخش و منسجم بسازند.
منبع: European Business Review
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰