• امروز : سه شنبه - ۱۷ تیر - ۱۴۰۴
  • برابر با : Tuesday - 8 July - 2025
1
«مجمع جهانی اقتصاد» تغییرات در استراتژی صنعتی چین را بررسی کرد؛

نقشه جدید اژد‌ها

  • کد خبر : 54186
  • ۱۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۰
نقشه جدید اژد‌ها
برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» که حدود یک دهه پیش معرفی شد، برای بسیاری نماد جاه‌طلبی صنعتی چین به ‌شمار می‌رفت؛ نقشه راهی دولتی برای ارتقای موقعیت این کشور از «کارخانه جهان» به یکی از پیشتازان فناوری و تولیدات پیشرفته. با اینکه این عنوان در سال‌های بعد، تحت فشارهای بین‌المللی، کم‌کم از گفتمان رسمی دولت چین کنار گذاشته شد، اما اهداف اصلی آن همچنان پابرجا ماند. در واقع، این اهداف در قالب مفاهیم جدیدی مثل «گردش دوگانه» و «توسعه با کیفیت بالا» ادامه پیدا کردند و به ‌تدریج در عمق استراتژی صنعتی چین جای گرفتند.

بر اساس گزارشی از مجمع جهانی اقتصاد (World Economic Forum)، استراتژی صنعتی چین امروز وارد مرحله تازه‌ای شده است. می‌توان این مرحله را «ساخت چین ۲» نامید. گرچه این نام رسمی نیست، اما ویژگی‌های آن روشن‌تر از همیشه است: تحولی بزرگ در قدرتمندترین پایگاه صنعتی جهان که بر پایه هوش مصنوعی، انرژی‌های سبز و خوداتکایی بنا شده است. چین اکنون در همه‌چیز، از خودروهای برقی و پنل‌های خورشیدی گرفته تا روبات‌های انسان‌نما و سیستم‌های پیشرفته هوش مصنوعی، حرف اول را در تعیین قواعد بازی می‌زند.

این دگرگونی در میانه تغییرات عمیق جهانی در حال رخ دادن است. پراکندگی زنجیره‌های تامین، رشد «تکنو-ناسیونالیسم» و نگرانی‌ها درباره مازاد تولید، چشم‌انداز رقابتی جدیدی را در صنعت جهانی رقم زده است. با این حال، در همین شرایط پرچالش، چین به گسترش نفوذ صنعتی و فناوری خود ادامه داده است. دیگر پرسش این نیست که آیا چین توانایی نوآوری دارد، بلکه مساله این است که چین در حال ساخت چه نوع اکوسیستم نوآوری است و آیا این اکوسیستم می‌تواند الگویی متفاوت از مدل بازار آزاد ارائه دهد؟

برنامه‌ای برای پیشتازی
هنگامی که برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» در سال ۲۰۱۵ معرفی شد، هدف آن تبدیل چین به یک قدرت صنعتی پیشرفته بود. این برنامه که به‌شدت از ابتکار «صنعت ۴» آلمان الهام گرفته بود، چشم‌اندازی بلندپروازانه داشت: کاهش وابستگی به فناوری‌های خارجی و ارتقای جایگاه چین در زنجیره ارزش جهانی. این اهداف در ده بخش استراتژیک کلیدی از جمله نیمه‌رساناها، روباتیک پیشرفته، هوافضا و زیست‌پزشکی دنبال می‌شد و چین امیدوار بود تا صدمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق در سال ۲۰۴۹، به رهبر جهانی در تولیدات پیشرفته تبدیل شود.

بر خلاف تصور رایج که «ساخت چین ۲۰۲۵» را یک برنامه جامع و دقیق می‌دانست، این طرح هرگز یک دستورالعمل اجرایی ریزبینانه نبود. برخلاف سیاست‌های صنعتی ژاپن در قرن بیستم که توسط وزارت تجارت و صنعت بین‌الملل (MITI) با جزئیات کامل هدایت می‌شدند، «ساخت چین ۲۰۲۵» بیشتر نقش یک نقشه راه جهت‌دهنده را ایفا می‌کرد. این برنامه، اهداف استراتژیک کلی و بخش‌های اولویت‌دار را مشخص می‌کرد و در عین حال شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) را برای دولت‌های محلی، مقامات حزبی و شرکت‌های وابسته به دولت تعیین می‌کرد. این شاخص‌های کلیدی عملکرد، مثلا رسیدن به سهم بازار مشخص در فناوری‌های استراتژیک، به اهدافی برای بسیج بوروکراتیک تبدیل شدند. اما مشکل اینجا بود که این طرح، رهنمودهای کافی در مورد نحوه اجرا ارائه نمی‌کرد. همین موضوع باعث شد فضای زیادی برای تفسیرهای متفاوت، تکرار کارها و ناهماهنگی در سطح استان‌ها و شهرها به وجود بیاید. در واقع، «ساخت چین ۲۰۲۵» بیشتر از اینکه یک برنامه اجرایی هماهنگ باشد، نقش یک سیگنال‌دهنده را داشت: جاه‌طلبی‌های صنعتی چین را اعلام می‌کرد و مسیر تخصیص منابع، جهت‌گیری سیاسی و آزمون‌های نهادی را مشخص می‌نمود.

با این حال، با برخی معیارها، «ساخت چین ۲۰۲۵» نتیجه‌بخش بوده است. چین حالا در فناوری‌های سبز کلیدی پیشتاز است: بیش از ۷۵ درصد از تولید جهانی باتری‌های لیتیوم-یون، تقریبا ۸۰ درصد از تولید پنل‌های خورشیدی و سهم عمده‌ای از تولید جهانی خودروهای برقی در اختیار این کشور است. راه‌آهن پرسرعت نیز به نمادی از توانمندی‌های مهندسی چین تبدیل شده است. همچنین در فناوری‌های روباتیک و حسگر، پیشرفت‌های سریع باعث شده‌ است فاصله چین با رهبران جهانی به‌طور چشمگیری کم شود.

اما این برنامه در برخی زمینه‌های حیاتی نیز موفقیت آمیز نبود. با وجود سرمایه‌گذاری هنگفت، چین همچنان برای نیمه‌رساناهای پیشرفته و قطعات حیاتی با فناوری بالا به فناوری خارجی وابسته است. توسعه بومی زیست‌داروها و هواپیماهای نسل بعدی نیز از انتظارات عقب مانده است.

بر اساس ارزیابی‌هایی مانند گزارش اخیر گروه رودیم، برخی از کاستی‌های ساخت چین ۲۰۲۵ ناشی از نقص‌های ساختاری سیستماتیک بود: همپوشانی سرمایه‌گذاری در مناطق مختلف، عدم همسویی انگیزه‌های محلی، اتکای بیش از حد به یارانه‌ها و تمرکز مفرط بر سمت تولید اقتصاد به زیان تقاضای خانوار.

علاوه بر این، معرفی پر سر و صدای این برنامه، تبعات ناخواسته ژئوپلیتیک را به دنبال داشت. این امر نگرانی‌هایی را در واشنگتن و بروکسل در مورد تکنو-مرکانتیلیسم دولتی برانگیخت و به اعمال کنترل‌های صادراتی و محدودیت‌های سرمایه‌گذاری منجر شد که اکنون دسترسی چین به فناوری‌های کلیدی را به‌شدت تحت تاثیر قرار داده است. با وجود ناپدید شدن این شعار از گفتمان رسمی، جاه‌طلبی استراتژیک پشت آن، اغلب تحت پوشش‌های متفاوت، ادامه دارد. به‌جای اینکه برنامه «ساخت چین ۲۰۲۵» را یک سیاست شکست‌خورده بدانیم، شاید بهتر باشد آن را به‌ عنوان یک‌ «کاتالیزور» در نظر بگیریم؛ چارچوبی ابتدایی که منجر به بسیج سرمایه‌گذاری‌ها، حرکت به سمت ارتقا صنعت و شکل‌گیری یک چشم‌انداز بلندمدت در فضای اقتصادی چین شد. این برنامه، ساختار صنعتی‌ای به وجود آورد که چین از آن زمان تاکنون آن را به ‌تدریج اصلاح کرده و گسترش داده و مسیر را برای دوره‌ای تازه، با ویژگی‌هایی مثل تمرکززدایی، شبکه‌ای شدن و نوآوری‌محوری هموار کرده است.

ویژگی متمایز
یکی از متمایزترین ویژگی‌های صعود صنعتی چین، نحوه تقویت متقابل بخش‌های کلیدی آن است. همانطور که کایل چان، محقق دانشگاه پرینستون، استدلال کرده است، سیستم نوآوری چین مجموعه‌ای از ساختارهای عمودی جداگانه نیست، بلکه شبکه‌ای از اکوسیستم‌های همپوشان و متقابل است. پیشرفت‌ در یک حوزه مثلا باتری‌های لیتیومی مزایای جانبی را در حوزه‌های دیگر، مانند خودروهای برقی، لوازم الکترونیکی مصرفی و سیستم‌های ذخیره انرژی ایجاد می‌کند. تقاضا در این بخش‌ها به نوبه خود، مقیاس و نوآوری بیشتر را در بالادست تحریک می‌کند.

زنجیره تامین گوشی‌های هوشمند را در نظر بگیرید. بلوغ آن نه تنها به عرضه قطعات ارزان‌تر و کارآمدتر منجر شد، بلکه تخصص در نمایشگرهای فشرده، مواد سبک‌وزن و تولید دقیق را نیز به ارمغان آورد که همگی اکنون به صنعت خودروهای برقی کمک می‌کنند. به همین صورت، پیشرفت‌ در شیمی باتری‌هایی که برای اسکوترهای برقی یا پهپادها طراحی شده‌اند، تلاش‌ها برای توسعه ذخیره‌سازی در مقیاس شبکه و کاربردهای انرژی هوشمند را تغذیه می‌کند. هوش مصنوعی و روباتیک، این هم‌افزایی‌ها را جذب و تقویت می‌کنند و امکان اتوماسیون و بهینه‌سازی بیشتر را در تمام زمینه‌ها فراهم می‌آورند.

این وابستگی متقابل سیستمی به موتور شتاب‌دهنده صنعت چین تبدیل شده است و نتیجه آن تنها دستیابی سریع‌تر به مقیاس نیست، بلکه منحنی‌های یادگیری شتاب‌یافته، هزینه‌های کمتر و ظرفیت بیشتر برای تکرار را در دسترس قرار می‌دهد. این امر به شرکت‌های چینی گزینه‌های استراتژیک و توانایی چرخش سریع در هنگام تغییر شرایط را می‌دهد که یک دارایی ارزشمند در اقتصاد جهانی ازهم گسیخته و به سرعت در حال تغییر است.

زیربنای بنیادی
زیربنای این مزیت اکوسیستمی، چیزی بنیادی‌تر است: حفظ و تعمیق «دانش فرآیند.» در حالی که اقتصادهای غربی به ویژه آمریکا شاهد از بین رفتن تولید بودند، چین مسیر دیگری را در پیش گرفت. این کشور به ایجاد شبکه‌های تولید داخلی ادامه داد و به‌طور پیوسته در زنجیره ارزش بالا رفت، در حالی که دانش را در رویه‌ها‌، ابزارها و افرادی که بستر نوآوری در دنیای واقعی را تشکیل می‌دهند، جاسازی کرد.

دانش فرآیند به دانش ضمنی و تجربی اطلاق می‌شود که در کف کارخانه‌ها، در هماهنگی زنجیره تامین و در آزمون و خطای نمونه‌سازی انباشته می‌شود. این دانش به سختی قابل کدگذاری است. اما برای تبدیل طراحی به تولید و اختراع به پذیرش انبوه، ضروری است. بدون آن، حتی پیشرفته‌ترین آزمایشگاه‌ها نیز برای دستیابی به مقیاس با مشکل مواجه می‌شوند.

دن وانگ، تحلیلگر و پژوهشگر دانشگاه استنفورد، در مستند «درون رونق فناوری چین» که در سال ۲۰۲۳ ساخته شد، یک تشبیه جالب و به‌یادماندنی ارائه می‌دهد: حتی اگر بهترین آشپزخانه، مرغوب‌ترین مواد اولیه و دقیق‌ترین دستور پخت را داشته باشید، اگر تا به حال آشپزی نکرده باشید، ممکن است حتی درست کردن یک املت ساده هم برایتان سخت باشد. به‌عبارت دیگر، داشتن ابزار و نقشه کافی نیست؛ چیزی که واقعا نیاز دارید، تجربه‌ عملی است.

در چین، این تجربه‌ عملی به شکلی گسترده و ملموس جریان دارد. مهندسان اغلب بین نقش‌های طراحی و تولید جابه‌جا می‌شوند، و تامین‌کنندگان و تولیدکنندگان معمولا در نزدیکی هم قرار دارند و در لحظه با هم کار می‌کنند. فرآیند آزمون و اصلاح، نه طی سال‌ها، بلکه در عرض چند هفته یا حتی چند روز انجام می‌شود. این همکاری نزدیک میان تحقیق و توسعه و تولید، یک چرخه‌ بازخوردی موثر به وجود می‌آورد: تولید به نوآوری جهت می‌دهد و نوآوری هم تولید را بهبود می‌بخشد. این مدل یکپارچه، در بسیاری از اقتصادهایی که تحقیق و تولید را به‌طور جداگانه می‌بینند، کمتر دیده می‌شود. همانطور که به سوی نسخه‌ای احتمالی از «ساخت چین ۲۰۳۵» نگاه می‌کنیم، شاید مهم‌ترین و ماندگارترین سرمایه‌ چین، همین مزیت ساختاری‌اش باشد: ترکیب نزدیک نوآوری با تولید.

نیروی محرک
پیشرفت صنعتی چین فقط نتیجه برنامه‌ریزی دولتی یا توسعه زیرساخت‌ها نیست؛ بلکه به شکل فزاینده‌ای، نیروی محرک آن نسل جدیدی از کارآفرینان است. این نسل با دیدگاه‌ها، توانمندی‌ها و جاه‌طلبی‌های متفاوت خود، در حال بازتعریف مفهوم «ساخت چین» هستند. آنها کمتر با تولید سنتی شناخته می‌شوند و بیشتر با تفکر سیستمی، مهارت‌های فنی پیشرفته و توان رقابت در سطح جهانی شناخته می‌شوند.

کارآفرینان چینی در محیطی پرریسک فعالیت می‌کنند؛ جایی که با کاهش تقاضای جهانی، تنوع در زنجیره‌های تامین و تداوم تنش‌های تجاری روبه‌رو هستند. با این حال، بسیاری از آنها با اعتماد به‌نفس فزاینده‌ای از آینده حرف می‌زنند. بخشی از این اعتماد به‌نفس ریشه در محیط بسیار رقابتی و پرفشاری دارد که در آن رشد کرده‌اند: بازارهای داخلی‌ای که به‌شدت رقابتی‌اند، جایی برای ناکارآمدی وجود ندارد و شرایط دایم در حال تغییر است. در این فضا، فقط قوی‌ترین‌ها باقی نمی‌مانند، بلکه آنهایی دوام می‌آورند که سریع‌تر یاد می‌گیرند.

در صنایعی مثل خودروهای برقی، انرژی خورشیدی، روباتیک و هوش مصنوعی، موفق‌ترین شرکت‌های چینی اغلب آنهایی هستند که با کمترین تکیه به حمایت دولتی، رشد کرده‌اند؛ شرکت‌هایی که توانایی تکرار سریع، تطبیق‌پذیری بالا و گسترش تهاجمی را دارند. برای مثال، شرکت بی‌وای‌دی با بهره‌گیری از ساختار یکپارچه عمودی، نه تنها هزینه‌ها را کنترل کرده، بلکه نوآوری را هم سرعت بخشیده و در قیمت و عملکرد از رقبا پیشی گرفته است.

لینک کوتاه : https://news.mccima.com/?p=54186
  • ارسال توسط :
  • منبع : دنیای‌اقتصاد
  • 14 بازدید
  • دیدگاه‌ها برای نقشه جدید اژد‌ها بسته هستند

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.