بسیاری دیگر چمباتمه میزنند و منتظر تغییر شرایط میشوند. دیگران به کاهش هزینه روی میآورند تا آینده سازمان و شغل خودشان را نجات دهند. با این حال، پژوهشها نشان میدهند که حق با نیاکانمان بوده است: «بخت یار کسی است که تلاش میکند» و «ترسو هزار بار میمیرد.» به این دلیل است که من و همکارانم، بیش از یک دهه قبل و هنگام بحران مالی ۲۰۰۸ به بررسی ۴۷۰۰ مورد از شرکتهای سهامی پرداختیم که از سه رکود اقتصادی عبور کرده بودند.
پی بردیم که ۹ درصد آنها نه تنها از هر رکودی عبور کرده بودند، بلکه هر بار قدرتمندتر از پیش شده بودند.
دلیلش آن بود که نه تنها از هزینههای خود نکاسته بودند، بلکه ریسکهایی حسابشده برای سرمایهگذاری روی رشد پذیرفته بودند. این یافته باعث شد که پژوهش ما بدون قصد پیشین، به این موضوع بپردازد که چگونه شهامت باعث ایجاد تفاوتهای بزرگ بین کسبوکارها میشود.
از آن زمان نیز همواره به دنبال این بودم که عوامل منجر به رفتارهای جسورانه را درک کنم. به همین دلیل سراغ گفتههای فیلسوفانی مانند سقراط و ارسطو و منسیوس رفتم. بحث آنها این بود که آیا شجاعت یک خصلت ذاتی است یا اکتسابی و قابل یادگیری؟ در پژوهشهای مدرن نیز حوزههای مختلفی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، عصبشناسی و سلامت به همین موضوع پرداختهاند و اغلب توافق دارند که شجاعت قابل یادگیری است.
شجاعت به عنوان یک انتخاب
من شجاعت را اینگونه تعریف میکنم: «میل به انجام اقدامات جسورانه و مخاطرهآمیز برای دستیابی به هدفی که ارزشمند تلقی میکنید و اغلب با ترسی ماندگار همراه است.» شجاعت میتواند در قالب پذیرش یک چالش فیزیکی، شکنندگی احساسی، ریسک اجتماعی یا اقتصادی برای وفادار ماندن به باورهای اخلاقی یا ارائه ایدههای جدید و نامتعارف به جامعه بروز کند. همانطور که نلسون ماندلا گفته، شجاعت به معنای فقدان ترس نیست، بلکه به معنای غلبه بر آن است.
در فعالیتهای اقتصادی و کسبوکار، بسیاری از متخصصان استدلال میکنند که بهترین راه غلبه بر اضطراب ناشی از ابهام، مدیریت ریسک است. آنگونه که پروفسور «کاتلین ریردان» نوشته، اقدامات جسورانه به واقع «قماری هوشمندانه» مبتنی بر «احتیاطی آگاهانه و آمادهسازی کافی» هستند که در آن ریسکها و منافع احتمالی به خوبی سنجیده شده باشند. در هر تصمیم کسبوکار، مانند ایجاد یک شرکت، ادغام یا راهاندازی محصول، ریسکهایی وجود دارد و این مساله محدود به محیطهای مبهم نیست. با این حال، همواره سنجش نهایی ریسک به پاداش، تعیینکننده اقدام لازم است.
من در پژوهشم متوجه شدم که افراد جسور، شجاعت و قدرت درونی خود را به ۵ شیوه تقویت میکنند. در شرایطی که ۷۶درصد از ۵۰۰ شرکت برتر فهرست اساندپی (S&P ۵۰۰)، برآوردهای درآمدی خود را با واژه «نامطمئن» همراه کردهاند، اهمیت این استراتژیها بیش از همیشه است. خبر خوب این است که هر رهبر کسبوکاری میتواند این ۵ استراتژی را بیاموزد و برای جسورتر شدن به کار ببندد.
استراتژی ۱: ساختن داستانی مثبت
داستانهایی که ما برای خود یا دیگران نقل میکنیم، تفسیر ما از جهان است و بر توانایی رفتار جسورانهمان اثر میگذارد. مطالعات من نشان میدهد که رهبران کسبوکار به سه شیوه از داستانها برای کاهش ترس یا غلبه بر آن استفاده میکنند:
شکار ریسک: تاکتیک نخست، شناسایی و تضعیف چالشها و تهدیدهای پیش رو است. هدف این نیست که ریسک را به صفر برسانید (که اغلب غیرممکن است)، بلکه درک خود را از ناشناختهها به صورتی تغییر میدهید که قدرت آن کاهش یابد و سپس توان غلبه بر آن را پیدا میکنید.
یافتن یک سفر اکتشافی اخلاقی: تاکتیک دیگر این است که در مواجهه با تصمیمات مخاطرهآمیز، خود یا سازمانتان را مانند قهرمانی تصور کنید که در آغاز یک سفر اکتشافی است. در این صورت، ذهن خود را به روی چالشهای پیش رو باز میکنید، در مقابل تغییرات گارد نمیگیرید و حتی با جدا کردن خود از شرایط بیرونی، هیچ چیز را به عنوان بلایی که بر سرتان میآید، تصور نمیکنید.
توسل به ایمان: در نهایت، مشاهده کردهام که بسیاری از رهبران کسبوکار، ایمان به قدرتی بالاتر دارند که هیچگاه آن را فراموش نمیکند. آنها نوعی مصونیت روانی در مقابل مشکلات و شرایط بیرونی دارند، با شهامت اقدامات لازم خود را انجام میدهند و ذهنشان را هم بیش از حد درگیر نتایج احتمالی اقداماتشان نمیکنند.
استراتژی ۲: تقویت اعتمادبهنفس
اعتماد به نفس طبق تعریف آلبرت باندورا، روانشناس فقید دانشگاه استنفورد به معنای «اطمینان داشتن از کاری است که میتوانید با مهارتهایتان در شرایط مختلف انجام دهید.» به عبارت دیگر، خود را از قربانی شرایط بودن رها میسازید و اطمینان دارید فارغ از شرایط، قادر به استفاده موثر از مهارتها و دانش خود هستید. برای افزایش اعتمادبهنفس میتوانید از سه تاکتیک کلیدی بهره ببرید.
با تأمل تمرین کنید: برای کسب اعتمادبهنفس در هر نقشی، باید بهترین رویهها را مطالعه و تمرین کنید تا آنکه ملکه ذهنتان شود و بتوانید آنها را در هر شرایطی، حتی زیر فشار و حین تغییرات پیادهسازی کنید. در فروش، این رویهها ممکن است به معنای دانستن شیوه جذب مشتری، تقویت روابط و کسب توافق باشد. در دیگر حوزهها نیز مهارتها و رویههای دیگری مورد نیاز است که تسلط بر آنها فقط از طریق تمرین و تکرار به دست میآید.
جعبه ابزاری بزرگ داشته باشید: رهبران سازمانی جسور، جعبه ابزاری متنوع دارند (شیوههای تفکر، حل مساله و تابآور ماندن) که آنها را در مواجهه با هر شرایط جدیدی کمک میکند. به عنوان مثال، زمانی که از «تری ورتز»، فضانورد ناسا درباره شیوه کسب شجاعت فضانوردان برای سفر و اقامت در ایستگاه فضایی بینالمللی پرسیدند، پاسخ داد که آموزشهایی مانند بقا در طبیعت به اندازه آموزشهای فنی و فیزیکی اهمیت دارد.
بر چیزی که در کنترل شما است، تمرکز کنید: هنگام مواجهه با شرایط مبهم و تغییرات غیرمنتظره، عادت ذهنی بیشتر ما (حتی اگر نه همه ما) این است که محو مشکلات، تغییرات و زیانهای احتمالی میشویم. به عبارت دیگر، انرژی و وقت خود را با تمرکز بر چیزهایی که در کنترل ما نیست، از دست میدهیم. حتی با کمترین منابع و امکانات، اگر بر راهکارها و آنچه که در کنترل ما است، متمرکز شویم، نتیجهای بسیار بهتر خواهیم گرفت.
استراتژی ۳: برداشتن قدمهای کوچک
بیشتر افراد به دنبال اقداماتی قاطع با حرکتهای بزرگ هستند. اما سازمانها و رهبران سازمانی مورد مطالعه، با قدمهای کوچک شروع میکردند تا مانع از رخوت شوند و همزمان درک بهتری از شرایط و اقدامات بعدی مورد نیاز پیدا کنند. سه تاکتیک زیر میتواند کمک کند.
ارزیابی واقعبینانه داشته باشید: اغلب زمانی حواس افراد جمع میشود که اتفاقی غیر منتظره رخ داده باشد. در این شرایط، با آنکه واکنش غریزی شما، میخکوب شدن یا میل به فرار است، خودآگاهی و بررسی واقعبینانه شرایط و احساسات خود را تمرین کنید. بسیاری از تفاوتها در همین توانایی ارزیابی واقعبینانه رقم میخورد.
اجازه ظهور معنا را بدهید: در مرحله بعد، به دنبال هر اطلاعات و سرنخ به ظاهر کوچکی بگردید که درک عمیقتری از شرایط به شما میدهد. چه الگوهایی در اتفاق اخیر کشف کردهاید؟ این اتفاق چه ارتباطی به رخدادهای گذشته یا شرایطی که تجربه کردهاید، دارد؟ فرضیات مختلفی بسازید و محتملترین آنها را انتخاب کنید. پس از آن باز هم نسبت به پیرامون حساس باشید تا در صورت ظهور اطلاعات یا شواهد جدید، قادر به تغییر ذهنیت خود باشید.
در حرکت تفسیر کنید: شاید مهمترین نکته در حرکت با قدمهای کوچک، اجتناب از رخوت و میخکوب شدن است. بسیاری از ما تمایل داریم که پیش از اقدام، یک طرح و برنامه بینقص داشته باشیم. دلیل میخکوب شدن و ناتوانی در تصمیمگیری بحرانی نیز ابهام و ناتوانی در تدوین یک برنامه بینقص است. اما حتی در ساکنترین محیطها و زمانها نیز همه چیز روشن نیست. راهکار، پیشروی گامبهگام و تصمیمگیری و اصلاح در حین حرکت است.
استراتژی ۴: ارتباطسازی
برخلاف تصور رایج، قهرمانانِ تنها و تکرو بسیار نادر هستند. شجاعت یک کار تیمی است و پشت هر رهبر سازمانی جسور، یک گروه نیمهمرئی ولی به شدت مهم از پشتیبانان قرار دارد.
منتقدان سازنده، کارکنان و مشتریان از جمله کسانی هستند که رهبران سازمانی جسور به سه شیوه با آنها ارتباط میگیرند.
متحدانی برای حمایت عاطفی داشته باشید: همه ما دوست داریم که مورد محبت و احترام قرار بگیریم. در شرایط ابهام، این نوع حمایت اهمیت بیشتری پیدا میکند.
ارتباط با چنین متحدانی را از دست ندهید؛ بهویژه کسانی که باور دارند از جوهره شجاعت برخوردار هستید. علاوه بر آن، بسیاری از رهبران سازمانی جسور، مشاوران و استادانی دارند که میتوانند در تنگناها سراغ آنها بروند.
به منابع دست پیدا کنید: ارتباطات شما میتوانند کمکهای ملموسی از جمله منابع مالی، فکری و نیروی انسانی فراهم کنند. زمانی که اطمینان داشته باشید در صورت نیاز، قادر به کمک گرفتن از دیگران هستید و به اصطلاح پشتتان گرم است، احساس کنترل و جسارت بیشتری خواهید داشت.
بازخوردها را بپذیرید: در مواجهه با ریسک، فقط نیاز به تشویق نداریم، بلکه انتقادات سازنده نیز به همان اندازه مفید هستند. میزان پذیرش این بازخوردها و انتقادات، اثر مستقیمی بر عملکرد شما خواهد داشت؛ بهویژه آنکه اگر افرادی با دیدگاههای متفاوت و اغلب خارج از گود بتوانندبه شما راهنمایی دهند.
استراتژی ۵: حفظ آرامش
توانایی نظارت بر خود و تنظیم احساسات به معنای آن است که در لحظاتی که واکنشهای غریزی مانند میخکوب شدن، فرار یا حمله سراغ شما میآید، قادر به حفظ آرامش و اتخاذ تصمیمی باشید که مبتنی بر ترس نباشد. این نکات شاید کمک کنند:
خودمراقبتی را تمرین کنید: رهبران سازمانی برای تصمیمگیری خوب در شرایط دشوار باید خواب عمیق، تغذیه مناسب و آب کافی دریافت کرده باشند. فردی که به درستی به خود نرسیده باشد، نمیتواند انتظار مواجهه آرام و منطقی با شرایط مبهم داشته باشد.
آداب و مراسم خاص خود را داشته باشید: یکی از روشهای آزموده شده برای کاهش اضطراب در شرایط مبهم، جستوجوی آرامش در جزئیات آشنا و قابل پیشبینی است. بسیاری از افرادی که مطالعه کردهام، آدابی کوچک و شخصی چه به صورت فیزیکی (مثل دویدن) یا ذهنی (مثل نیایش) داشتهاند.
جنگجویان باستانی از ساموراییهای ژاپن تا وایکینگهای نوردیک نیز مراسم خاص خود را پیش از هر نبرد داشتهاند. گفته میشود که استیو جابز، بنیانگذار اپل هر روز صبح در آینه نگاه میکرد و از خود میپرسید: «اگر امروز آخرین روز زندگیام باشد، آیا از شیوه استفاده از آن راضی خواهم بود؟»
شرایط را باز تعریف کنید: در نهایت واکنشهای ذهنی و شناختی ما، بستگی به معانی و تعاریف امان از وقایع دارد. یکی از راحتترین و موثرترین راهها، تغییر تعریفتان از ابهام برای خود و سازمان در بلندمدت است. به چشماندازهای بدبینانه، واقعبینانه و خوشبینانه از آینده توجه کنید. هر یک از آنها چقدر احتمال رخداد دارند؟ با این تکنیک میتوانید ضمن باز نگه داشتن ذهنتان به روی امید و خوشبینی، آماده بدترین احتمالات نیز باشید.
منبع: HBR
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰