وضعیت کنونی صادرات ایران بیانگر وجود فرصتهای ارزشمند در کنار موانع متعدد است. تحریمها، نوسانات ارزی، بیثباتی مقررات، و ضعف زیرساختهای تجاری از جمله چالشهاییاند که مسیر صادرات را برای همه فعالان اقتصادی دشوار کردهاند؛ اما این دشواریها برای زنان دوچندان است. زنان صادرکننده علاوه بر موانع عمومی، با محدودیتهای فرهنگی، کمبود دسترسی به منابع مالی، و نبود شبکههای پشتیبان در سطح ملی و بینالمللی مواجهاند. در بسیاری از موارد، زنان کارآفرین ایرانی که محصولات باکیفیت و قابل رقابت تولید میکنند، به دلیل ناآشنایی با مقررات صادراتی ناشی از تجربهآموزی کم در فضای بینالملل، نبود حمایت حقوقی و بیمهای، یا ناتوانی در تامین سرمایه در گردش، از ورود به بازارهای جهانی بازمیمانند.
در کنار این موانع، ساختار فرهنگی و اجتماعی نیز نقش تعیینکنندهای دارد. هنوز در بخشهایی از جامعه، تجارت بینالملل بهعنوان حوزهای مردانه تلقی میشود و زنان در مواجهه با بازارهای جهانی از اعتماد لازم از سوی نهادهای مالی و حتی همکاران تجاری برخوردار نیستند. از سوی دیگر، دسترسی محدود به آموزشهای تخصصی، فقدان مشاوران حرفهای صادرات، و نبود شبکههای تجاری زنان در سطح ملی و منطقهای باعث شده است تا بسیاری از ظرفیتهای بالقوه زنان در صادرات مغفول بماند.
با وجود این چالشها، نقش زنان در توسعه صادرات نهتنها ضروری، بلکه استراتژیک است. زنان کارآفرین ایرانی در حوزههایی چون صنایع دستی، صنایع خلاق، محصولات سلامتمحور، صنایع غذایی، گردشگری و خدمات دانشبنیان حضور چشمگیری دارند؛ حوزههایی که همگی دارای ظرفیت بالای ارزش افزوده و قابلیت نفوذ در بازارهای جهانیاند. زنان به دلیل نگاه دقیقتر به کیفیت، طراحی و روایت فرهنگی محصول، میتوانند هویت ایرانی را در قالب برندهای صادراتی بازآفرینی کنند. در واقع، حضور فعال زنان در تجارت بینالملل، نه صرفاً از منظر اقتصادی، بلکه از زاویه دیپلماسی فرهنگی نیز اهمیت دارد؛ چراکه هر زن صادرکننده میتواند به نوعی سفیر فرهنگی ایران در عرصه بینالمللی باشد.
برای افزایش سهم زنان در صادرات، باید سیاستهای حمایتی و برنامههای هدفمند طراحی شود که بر توانمندسازی واقعی آنان تمرکز دارد، نه صرفاً شعار مشارکت. نخستین گام، فراهم کردن دسترسی زنان به آموزشهای تخصصی در حوزه بازاریابی بینالمللی، مقررات گمرکی، لجستیک، استانداردهای جهانی و تجارت دیجیتال، آموزشهای کاربردی که همراه با منتورینگ و تجربه آموزی در فضای بینالملل باشد، است. بسیاری از زنان فعال در کسبوکارهای کوچک و متوسط، تجربه تولید دارند اما از دانش صادرات و مسیرهای دسترسی به بازارهای خارجی بیبهرهاند. ایجاد مراکز آموزش صادراتی ویژه زنان، همکاری اتاقهای بازرگانی با تشکلهای زنان کارآفرین و بازرگان، و طراحی پلتفرمهای دیجیتال تجارت فرامرزی میتواند این شکاف دانشی را تا حد زیادی کاهش دهد.
در کنار آموزش، مسئلهی تأمین مالی و دسترسی به تسهیلات نیز کلیدی است. زنان کارآفرین معمولاً در استفاده از ابزارهای مالی و بانکی با موانع بیشتری روبهرو هستند. ایجاد صندوقهای ویژه حمایت از زنان صادرکننده، تضمینهای بانکی سادهتر، و سیاستهای تشویقی مانند تخفیفهای مالیاتی یا بیمه صادرات میتواند انگیزه و تسهیلگری مسیر ورود زنان به بازارهای جهانی را تقویت کند. همچنین باید سازوکارهایی طراحی شود تا زنان بتوانند در نمایشگاهها و هیئتهای تجاری بینالمللی حضور مؤثر داشته باشند و محصولات خود را در محیطی رقابتی معرفی کنند.
شبکهسازی نیز یکی از عناصر حیاتی در موفقیت صادراتی زنان است. تجربه جهانی نشان میدهد که هر جا زنان در قالب شبکهها، اتحادیهها یا انجمنهای تخصصی با یکدیگر همکاری کردهاند، میزان صادرات و پایداری تجاری آنان افزایش یافته است. تشکیل شبکههای تخصصی زنان صادرکننده در ایران، مانند طرحهایی نظیر WENIX یا انجمنهای زنان بازرگان، میتواند بستری برای تبادل تجربه، اشتراک بازار، و حتی طراحی برندهای مشترک صادراتی فراهم کند. چنین شبکههایی علاوه بر توان اقتصادی، نقش مهمی در تقویت اعتمادبهنفس و تصویر حرفهای زنان در فضای تجارت جهانی دارند.
در سطح کلان نیز، دولت و نهادهای سیاستگذار باید نقش تسهیلگر خود را ایفا کنند. تدوین سیاستهای مشخص برای حمایت از صادرات زنان، گنجاندن بندهای ویژه در برنامههای توسعه ملی، و تخصیص منابع برای تقویت زیرساختهای صادراتی در حوزههایی که زنان در آن فعالترند، از گامهای ضروری است. ایجاد نشان ملی برای «محصولات صادراتی تولیدشده توسط زنان»، گسترش مراکز لجستیک صادراتی در مناطق دارای پتانسیل زنان کارآفرین، و تسهیل دسترسی آنان به بازارهای هدف منطقهای و بینالمللی میتواند به تدریج سهم زنان را در تراز تجاری کشور ارتقا دهد.
در نهایت، اگر بخواهیم به سمت اقتصادی پایدار، دانشبنیان و انسانی حرکت کنیم، مشارکت معنادار زنان در صادرات یک ضرورت است نه انتخاب. زنان، بهویژه در بخش خصوصی و شرکتهای دانشبنیان، میتوانند پیشرانهای توسعه صادرات غیرنفتی کشور باشند. فراهم کردن بستر برابر برای آنان، نهتنها عدالت جنسیتی را محقق میکند، بلکه به افزایش بهرهوری ملی، گسترش بازارهای جدید، و ارتقای تصویر بینالمللی ایران نیز منجر خواهد شد.
در جهان امروز که برند ملی کشورها در گرو تصویر زنان فعال، خلاق و توانمند آنان است، ارتقای نقش زنان در صادرات میتواند یکی از هوشمندانهترین سرمایهگذاریهای اقتصادی و فرهنگی ایران باشد؛ سرمایهگذاریای که بازگشت آن نه در ترازنامههای مالی، بلکه در افق توسعه و اعتبار جهانی کشور نمایان میشود.
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰