• امروز : جمعه - 2 آذر - 1403
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
کل 4010 امروز 1
10

برنامه‏‏‌ریزی در هنگامه برنامه‏‏‌ناپذیری

  • کد خبر : 9551
  • ۰۴ تیر ۱۴۰۲ - ۸:۲۲
برنامه‏‏‌ریزی در هنگامه برنامه‏‏‌ناپذیری
دکتر جعفر خیرخواهان * حداقل انتظاری که از هر برنامه پنج‌ساله جدید می‌رود توجه به شرایط روز و محیط پیرامونی، روابط بین‌المللی و پیشرفت‌های فناوری، مسائل سیاسی-فرهنگی-اجتماعی و تغییرات جمعیتی و تحولات نگرشی در داخل کشور است؛ به‌طوری‌که با عنایت به همه اینها اقدام به برنامه‌ریزی شود. اما متاسفانه آنچه در عمل شاهد بوده‌ایم کپی و تقلید ناشیانه هر برنامه از برنامه‌های پیشین بوده است؛ گویی هر برنامه در خلأ و بدون توجه به کامیابی‌ها و ناکامی‌های برنامه‌های پیشین و درس گرفتن از آنها تهیه شده است. به عبارت دیگر با یک امر تشریفاتی و مناسکی مواجه هستیم که طبق قانون باید انجام شود.

واقعیت این است که ما در دنیایی با جهش نااطمینانی‌ها و عدم‌قطعیت‌های روزافزون زندگی می‌کنیم که ناشی از مجموعه عوامل و پدیده‌های گوناگون ازقبیل بروز و شیوع گسترده ویروس‌هایی مانند کووید-19، تبعات نامعلوم گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی، برافروختن جنگ‌های گوناگون میان کشورها، دموکراسی‌های تبدیل‌شده به نظام‌های خودکامه، گسست زنجیره‌های تامین، اقتصاد دیجیتال و قدرت‌نمایی باورنکردنی هوش مصنوعی و روبات‌های انسان‌نما است. با چنین اختلالات و شرایط پرالتهابی امکان برنامه‌ریزی و پیش‌بینی برای آینده میان‌مدت و حتی کوتاه‌مدت سخت و ناممکن شده است.

به این شرایط خارجی و عوامل برون‌زا، نقاط ضعف و ناتوانی فزاینده بوروکراسی در دولت‌های پیاپی ایران و بروز شکاف بین مردم و دولت را هم بیفزایید. در عین حال که مراکز علمی و سازمان‌های برنامه‌ریزی ما نیز با ابزارهای تحلیلی مناسب برای فهم و رویارویی چنین پدیده‌های جدیدی مجهز و تجهیز نشده‌اند. حاصل و برآیند همه اینها به کاهش شدید پایبندی، هماهنگی و همکاری بین همه نیروها و عوامل درونی و بیرون از دولت منجر شده است که برای تحقق حداقلی اهداف برنامه‌ها ضروری هستند.

نتیجه و ماحصل نهایی، تبدیل برنامه‌ها به فهرست آمال و آرزوهایی است که فقط روی کاغذ می‌تواند مایه دلخوشی و اسباب شادمانی ظاهری باشد؛ اما در واقعیت امر پیوسته شکست می‌خورند و ارتباطشان با کف جامعه و زندگی مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان بخش خصوصی و توازن لازم بین کمیت و کیفیت خدمات دولتی هر روز بیشتر قطع می‌شود. واقعیت دل‌آزار دیگر به نفس برنامه و برنامه‌ریزی از بالا به پایین مربوط می‌شود که اگر به نقش انگیزه‌های درونی و فطری بشری توجه نشود و فقط با دستور و اجبار یا مشوق‌های پولی موقتی پیش برود، دوام و بقایی نداشته و تا زمانی که حکم و دستور برقرار باشد، ماندگار خواهد بود.

پرتکرارترین واژه در لایحه برنامه هفتم توسعه «مکلف است» و «مکلف هستند» در 121صفحه (از متن 150صفحه‌ای) و در هر صفحه بین 1 تا 6 بار، خطاب به انواع دستگاه‌ها و ارگان‌ها آمده است، انگار که با قید مکلف، مشکل حل می‌شود؛ درحالی‌که آنچه مهم است انگیزه و ساختار انگیزشی درون‌سازشده است.

در رابطه با نرخ رشد اقتصادی سالانه 8درصدی که سرلوحه همه برنامه‌های توسعه پنج‌ساله شده است نیز باید اشاره شود در دهه‎‌های اخیر اجماع گسترده‌ای شکل گرفته است که نرخ رشد سرمایه‌گذاری و بهره‌وری متغیرهایی برون‌زا نبوده، بلکه توسط محیط‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز علل تاریخی تعیین می‌شوند. در واقع نهادها یا قواعد بازی و نیز ضمانت اجرای آنها تعیین‌کننده‌های اصلی انباشت سرمایه‌های انسانی و فیزیکی یا تحقیق و توسعه و در نهایت توسعه اقتصادی هستند. پس شکل‌های پیچیده‌تر و پیشرفته‌تر نوآوری که به افزایش بهره‌وری می‌انجامند در جوامعی ظاهر می‌شوند که نهادهایشان مشوق و پشتیبان فعالیت‌ها در این جهت باشند.

به این ترتیب، دولت‌ها اگر می‌خواهند کاری ارزنده کنند، باید محیط کسب‌وکار را مساعد و موافق خلق ثروت کنند. ایجاد میدانی رقابتی با آزادی ورود و امکان برنده شدن یا شکست خوردن، نه اینکه با تبعیض و دوپینگ از قبل برنده‌ها را انتخاب کنند. محیطی که اکثریت احساس نکند شیرشان دوشیده شده و احتمال مصادره حاصل کارشان وجود دارد. ایجاد نهادهایی که به شکل محافظ‌ها و عایق‌های ضروری برای مقابله با گروه‌های فشار بیرونی عمل کنند. هدف اصلی دولت باید ارائه کالاهای عمومی باشد که منافعش نصیب همگان می‌شود یعنی بسترسازی و فراهم کردن فرصت برای همه، نه اینکه همیشه فقط گروهی خاص برنده شوند که این عین فساد است.

دولت باید در نقش تسهیل‌کننده و دوشادوش و در کنار بخش خصوصی و جامعه مدنی فعالیت کند نه اینکه در تقابل و تضاد با آنها حرکت کند. هر منطقه از کشور بزرگ ایران، پتانسیل‌های پنهان و کشف‌نشده‌ای دارد که تمرکززدایی قدرت، مشارکت عمومی-خصوصی و همکاری-رقابت (coopetition) امکان بهره‌برداری بهینه از آنها وجود دارد. ساختارهای دولت باید از ماموریت‌های اصلی و ذاتی خود که همانا خدمت به مردم است پیروی کنند یعنی شکل و ظاهر در خدمت کارکرد باشد. اما ساختارهای سازمانی موجود ریشه در منافع مدیران و نفرات بالادستی و گروه‌ها و حلقه‌های کوچک سیاسی دارد که باعث سردرگمی در اهداف و فلج دولت می‌شوند. پس تغییر بینش و دستگاه ذهنی و باورهای مدیران و کارکنان دولتی با منافع بی‌شماری که دارد در این زمینه از ضروریات است. همسویی و همراستایی ماموریت‌ها و وظایف دستگاه‌ها و سازمان‌ها و نیز تقویت ساختار انگیزشی که افراد خودجوش عمل کنند؛ به‌نحوی‌که انگیزه‌های بهتر به عملکرد بهتر بینجامد، البته کاری بسیار دشوار و نیازمند درک مفصل اقتصاد نهادی است.

نکته دیگر اینکه کسانی که در کار برنامه و برنامه‌ریزی هستند، خواه‌ناخواه دچار این تکبر و تبختر می‌شوند که خود را عقل کل و تا حدی فعال مایشاء بدانند با این تصور که هر چه را اراده کنند و به روی کاغذ بیاورند به دایره اجرا نیز سپرده خواهد شد. حال این ویژگی را به دولت‌هایی بیفزایید که به دلایل ایدئولوژیک، خود را موظف به مداخله و سرکشی به زندگی شخصی و امور خصوصی مردم می‌بینند. چنین سیاستگذارانی بیش از دیگران مایلند تا انسان‌ها را به شکل موجودات منفعل یا شبیه مهره‌های شطرنج تصور کنند که از خود اختیاری ندارند و به‌راحتی قابل برنامه‌ریزی و تغییر هستند؛ درحالی‌که واقعیت غیر از این است و چنین برنامه‌ها و نقشه‌هایی در بیشتر مواقع به ضد خود تبدیل شده نتیجه معکوس خواهد داد.

پس کشورها و اقتصادها خیلی با برنامه و شناخت دقیق و قطعی قبلی حرکت نمی‌کنند، خصوصا اقتصادهای جدید با فناوری‌های جدید و امواج نوآوری‌هایی که همه چیز را متاثر می‌کنند. اصل باید بر درجه بالای انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری اقتصادها باشد تا آمادگی برای تغییرات و سوار شدن بر موج‌ها و استفاده از فرصت‌ها و دفع تهدیدها وجود داشته باشد. البته شاید در آینده نزدیک یا دور، با توسعه هوش مصنوعی و کلان داده‌ها این امکان برای حکومت‌ها فراهم شود تا زندگی مردم را واقعا و عملا مدیریت و برنامه‌ریزی کنند؛ اما در این مورد تاکنون هیچ‌چیز تضمینی و قطعی وجود ندارد.

در پایان به توصیه همیشگی تدبر و تعمق در تاریخ و تجربه سایر کشورها و فرهنگ‌ها بسنده می‌شود، با انباشت و انبانی از الگوها و سرمشق‌ها که می‌تواند درس‌های زیادی برای ما داشته باشد. حتی شرکت در یک نمایشگاه و بازارگاه خارجی و بین‌المللی می‌تواند به ما بفهماند که جهان با چه سرعتی در حال حرکت است و چقدر از دوستی و همکاری با سایر کشورها و ایده‌ها و روش‌های مفید آنها می‌توان سود و فایده برد. در اصل اگر احساس غرور کاذب و خودخواهی بر ما غلبه نکند هر شوک، هر بحران و هر جنگی می‌تواند فرصتی مهم برای به خود آمدن و یادگیری و اصلاح و تعدیل باشد. اما افسوس که کمتر کسانی به جنبه یادگیری از حوادث و وقایع توجه و معمولا در برابر یادگرفتن مقاومت می‌کنند.

لینک کوتاه : https://news.mccima.com/?p=9551

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.