۱- مغز ما با دنیای مدرن سازگاری ندارد و همین موضوع باعث میشود زیر فشار رفاه دستوپا بزنیم.
به این چهار پارادوکس زمانهمان توجه کنید:
ما نسبت به نسلهای قبلی مرفهتر هستیم. سطح کنونی فقر کمتر از ۱۰درصد است، در حالی که این رقم در دهه ۱۹۵۰ تقریبا ۶۰درصد بوده. بااینحال، بهجای اینکه راضیتر یا خوشحالتر باشیم، بیشتر مضطرب و تحتفشاریم و بیشتر مصرف میکنیم.
اکنون نسبت به هر دوران دیگری طول عمر بیشتری داریم. اما آخرین سالهای عمرمان آکنده از رنج ناشی از بیماریهای مزمنی است که اغلب مربوط به سبک زندگی هستند.
باوجود اتصال و ارتباط بیشتر، هرگز تا این حد تنها نبودهایم.9
در هر کاری که انجام میدهیم (از رزرو بلیت هواپیما و انجام تراکنشهای بانکی گرفته تا همکاری جهانی و…) ماهر و کارآمد شدهایم، اما از هر زمان دیگری گرفتارتریم. زمان کمتری را به تعطیلات اختصاص میدهیم و احساس میکنیم مجبوریم همواره در دسترس باشیم.
این پارادوکسها نتیجه مستقیم عدمتطابق مغز ما با دنیایی است که در آن زندگی میکنیم.
مغز ما از نظر نوروبیولوژیک بهگونهای طراحی شده که گوش به زنگ خطرات باشد و زنده بماند، نه اینکه الزاما ما را راضی و شاد نگه دارد.
در حیاتوحش، قابلیت ما در حس کردن ببری که در سایهها پنهان شده و واکنش سریعمان نسبت به آن، مرگ و زندگی ما را تعیین میکرد. ذهنیت بقا، جنگ یا گریز بود.
امروزه، موجودیت مدرن پیچیدهای، جای درندگان خطرناک را گرفته است که روزبهروز هم بر پیچیدگیاش افزوده میشود و آن چیزی نیست جز برقراری تعادل بین حرفه طاقتفرسا با زندگی پرمشغله خانوادگی، در حالی که باید جریان شبانهروزی اخبار استرسزا را نیز جذب کنیم. مغز ما نمیتواند تهدیدهای فیزیکی را از تهدیدهای روانی تفکیک کند و هر بار که روان شکننده ما تحریک میشود به همان شیوه جنگ یا گریز واکنش نشان میدهد. درنتیجه، به خودمان میآییم و میبینیم در وضعیت هشداردهندهای از ضعف روانی و ترس شدید به سر میبریم؛ ترس از اینکه به اندازه کافی باهوش یا موفق نباشیم، ترس از جاماندن یا ترس از دوست داشته نشدن. بهاینترتیب هر روز، بیشتر از روز قبل با ترس خو میگیریم.
۲- مغز خود را از ترس دور کرده و به سمت خوشبختی و تابآوری هدایت کنیم.
مغز ما نوروپلاستیک است؛ یعنی شکلپذیری عصبی دارد. با تمرین میتوانیم ذهن خود را از ترس به عشق، از کمبود به فراوانی و از ذهنیت «من» به «ما» تغییر دهیم. ۹ راهکار تحقیقشده که برگرفته از سنتهای حکیمانه است به ما کمک میکنند بر تمایلات درونی خود برای پیشرفت در دنیای مدرن مسلط شویم. این روشها شامل خودآگاهی، هدفمندی، ذهنآگاهی، قدردانی، تسلط بر احساسات، مهربانی و دلسوزی، رفاه کلی، جامعه و زندگی آگاهانه هستند.
هرکدام از این روشها با گذشت زمان و تکرار و تمرین، قدرت بازسازی مسیرهای عصبی ما و تغییر استنباط ما از دنیای بیرون را دارد. بهعنوان نمونه، با ذهنآگاهی، بخش آمیگدال مغز (مسوول واکنشهای ترس، گریز و انجماد) کوچک میشود و قشر جلوی پیشانی ما بافت خاکستری بیشتری تولید میکند. دانستن «چی» و «چگونه» کافی نیست. ما باید دانستههایمان را تمرین کنیم. ما داریم در دانش غرق میشویم؛ اما تشنه تمرین هستیم.
۳- شکلگیری عادت میتواند احتمال موفقیت را بهنفع شما تغییر دهد.
چه تصمیمات و اهداف سال نویی را با شور و اشتیاق آغاز اما بهسرعت رها کردهاید؟ هرساله کمتر از هشتدرصد از افراد به تصمیمات سال نو خود پایبند میمانند. برخی از رایجترین دلایل عدمموفقیت مردم عبارت است از: عدمشفافیت و گنگی اقداماتی که باید انجام شود، تلاش برای ایجاد تغییرات چشمگیر و آنی، از دست دادن انگیزه، پیشبینی نکردن موانع و عدمپاسخگویی.
اول، ته و توی «چرا»ی خود را دربیاورید و بعد حواستان باشد که هر اقدامی برای این هدف، کوچک و قابل انجام باشد؛ ایدهآلش این است که هر قدم حداکثر در عرض پنج دقیقه قابل انجام باشد.
دوم، عمل یا رفتار جدید را به چیزی وصل کنید که همین حالا هم هرروز انجامش میدهید. حالت ایدهآلش این است که روتین موجودی را از نو طراحی کنید؛ نه اینکه به زندگی پرمشغله خود کار جدیدی اضافه کنید.
سوم، سیستمی برای پاسخگویی برپا کنید، چون این کار احتمال دستیابی به هدفتان را به طرز چشمگیری افزایش میدهد. چهبهتر که دوستان، اعضای خانواده یا همکارانتان را هم در این مسیر بازطراحی ذهنی برای خوشبختی با خود همراه کنید.
۴- خوشبختی بیشتر با خودآگاهی شروع میشود.
همه ما تحتتاثیر چیزهایی شکل گرفتهایم که از والدین، معلمان، الگوها و تجربیاتمان یاد گرفتهایم.
تمرین خودآگاهی میتواند به شما کمک کند بفهمید حقیقتا که هستید و از ترسهایی که شما را عقب نگه میدارند، عبور کنید. با عمیقتر کردن آگاهیتان نسبت به محرکها و عوامل استرسزای خود و همچنین واکنشهای معمولتان به آنها، میتوانید بیاموزید چگونه دست نگه دارید، برای خود فضا ایجاد کنید و واکنش آگاهانهای داشته باشید؛ نه اینکه تحتتاثیر ترس واکنشی نشان دهید. بهاینترتیب، میتوانید از زنده ماندن به شکوفایی برسید.
خودآگاهی پیشنیاز بهرهمندی از مزایای هشت روش دیگر است و پیش از هر چیز باید به خودآگاهی برسید. برای این کار از درون خود شروع کنید و با ادغام آنچه دوست دارید و در آن مهارت دارید با آنچه دنیا به آن نیاز دارد و حاضر است بهایش را پرداخت کند، مسیر دستیابی به زندگی معنادار را پیدا کنید. قدردانی نیازمند آگاهی از تمام هدایا و نعمات زندگی است. ذهنآگاهی نیازمند آگاهی از این موضوع است که توجهتان معطوف به کجاست؛ گذشته؟ آینده؟ یا حال؟
غلبه بر خشم یا ترس نیازمند درونکاوی عمیق و صادقانهای است تا دریابید نکند بزرگترین مانع پیش روی شما یک عامل خارجی نیست؛ بلکه این طرز فکر شماست که سد راهتان شده. تثبیت و درونیسازی خوشبختی با خودآگاهی آغاز میشود.
۵- شمال حقیقیتان را پیدا کنید که هادی سفرتان باشد.
ما در هرجومرج و شلوغی زندگی روزمره، بهراحتی شمال حقیقی زندگی را فراموش میکنیم. ناخودآگاه بیشازحد روی شغل خود و دستیابی به «بیشتر» سرمایهگذاری میکنیم و در کوتاهمدت به برداشتهای منظم از بازدههای ملموس متکی میشویم. برای برخورداری از یک زندگی منسجم و هماهنگ با رؤیاهایتان بسیار حیاتی است که شمال واقعیتان را در مرکز توجه قرار دهید و برایش زمان و انرژی بگذارید.
تغییر تنها متغیر ثابت زندگی است. بهترین قصدها و کاملترین برنامهریزیها زیر سیل خواستهها و شرایط زندگی که هرلحظه در حال تغییر هستند مدفون میشود. اتخاذ یک تمرین آگاهانه روزانه میتواند تمرکز، نظم و کنترل نفس لازم برای بیرون آمدن از هر شکستی را در اختیارتان قرار دهد تا به مسیر خود بهسوی هدفتان ادامه دهید. تعیین اهداف روزانه، نبرد بین انتخابهایی که لذت آنی به همراه دارند و انتخابهایی که در بلندمدت منجر به دستیابی به اهداف میشوند را هدایت میکند.
منبع: Fast Company