فعالیتهای درون یک زنجیره ارزش جهانی، میتواند در یک مکان واحد انجام شود یا در کشورهای مختلف پراکنده شود؛ امری که ماهیت جهانی تولید و تجارت مدرن را برجسته میکند. در واقع در قالب یک زنجیره ارزش جهانی، فرآیند تولید به اجزای تشکیلدهنده آن تجزیه میشود که اغلب در کشورهای مختلف قرار دارد. برای مثال، تولید یک دستگاه الکترونیکی مانند تلفن هوشمند شامل تهیه مواد خام از یک کشور، ساخت قطعات در کشور دیگر، مونتاژ محصول در کشور سوم و در نهایت فروش آن در بازارهای سراسر جهان است. هر مرحله ارزشافزوده ایجاد میکند و ارزش انباشته در انتهای زنجیره، مشارکت همه طرفهای درگیر را نشان میدهد. به دلیل اهمیت مفهوم تولید در زنجیره ارزش جهانی، مرکز پژوهشهای اتاق ایران در یک گزارش، الزامات و منافع تولید و تجارت در این شبکه جهانی را بررسی کردهاست.
شبکه تولید جهانی
زنجیرههای ارزش جهانی به یک عامل تعیینکننده در اقتصاد جهانی امروز تبدیل شده و شیوه تولید و تجارت کالاها و خدمات در سطح جهان را دگرگون کردهاند. این شبکههای تولید بههمپیوسته که مراحل مختلف فرآیند تولید را در چندین کشور مستقر میکنند، تاثیر عمیقی بر توسعه اقتصادی، بهرهوری و تجارت بینالمللی داشتهاند. شاهد این مدعا آنکه سهم زنجیرههای جهانی ارزش در کلیت تجارتجهانی از ۳۵درصد در سال۱۹۹۰ به ۴۶درصد در سال۲۰۱۰ و ۵۰درصد در ۲۰۲۰ افزایش یافتهاست.
مطالعات نشان میدهد که حتی افزایش متوسط یکدرصدی در مشارکت در زنجیرهها، میتواند سطح درآمد سرانه را بیش از یکدرصد ارتقا دهد، نرخی که تقریبا دوبرابر مکانیزمهای تجارت سنتی است.بهطور خاص، طی سه دههگذشته، زنجیرههای ارزش جهانی نقش اساسی در تسریع رشد اقتصادی کشورهای فقیر داشتهاند و بهطور قابلتوجهی سطح فقر را کاهش دادهاند. درحالحاضر، حدود ۷۰درصد از تجارت بینالمللی شامل شبکههای درهمتنیده زنجیرههای ارزش جهانی میشود، جاییکه خدمات، مواد خام و اجزای مختلف بارها از مرزها عبور میکنند تا در نهایت به محصولات نهایی تبدیل شوند.
الزامات تجاری تولید جهانی
کاهش موانع تجاری مانند تعرفهها و سهمیهها در گسترش زنجیرههای ارزش جهانی، نقش اساسی داشتهاند. با آسانتر و بهصرفهترکردن واردات و صادرات کالا، کشورها میتوانند براساس مزیتهای نسبی خود در مراحل خاصی از تولید تخصص پیدا کنند و به اینترتیب، کارآیی و رقابتپذیری زنجیرههای ارزش جهانی را افزایش دهند. با کاهش این موانع، کشورها توانستهاند اقتصاد جهانی یکپارچهتری را ایجاد کنند؛ اقتصادی که در آن فرآیندهای تولید در سراسر کشورهای مختلف توزیع میشود و هر کشور بر مراحل یا اجزای خاصی از فرآیند تولید تمرکز میکند. در زﻣﺎﻧﻪای ﻛﻪ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ ارزش ﺑﻪ وﻳﮋﮔﻲ ﻛﻠﻴﺪی ﺗﺠﺎرت ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺪل ﺷﺪهاﻧﺪ، ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﺰﻳﺖﻫﺎی ﻧﺴﺒﻲ ﺧﻮد در ﻣﺮاﺣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺗﺨﺼﺺ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﻛﺸﻮری ﻛﻪ در زمینه ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻟﻮازم اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ ﻣﺰﻳﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪای دارد، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺮ ﺗﻮﻟﻴﺪ رﻳﺰﺗﺮاﺷﻪﻫﺎ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛﻨﺪ، درﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻛﺸﻮری ﺑﺎ ﻧﻴﺮوی ﻛﺎر ﻣﺎﻫﺮ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ در ﻃﺮاﺣﻲ ﻧﺮماﻓﺰار ﺗﺨﺼﺺ ﻳﺎﺑﺪ. اﻳﻦ ﺗﺨﺼﺺﮔﺮاﻳﻲ، ﻛﺎرآﻳﻲ و ﻗﺪرت رﻗﺎﺑﺖ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ را اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﺪ. ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻌﺮﻓﻪﻫﺎ و ﺳﻬﻤﻴﻪﻫﺎ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻓﺰاﻳﺶ ﺗﺠﺎرت ﻛﺎﻻﻫﺎی واﺳﻄﻪ ﺷﺪهاﺳﺖ؛ ﻛﺎﻻﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﺟﺰای ﺗﺸﻜﻴﻞدﻫﻨﺪه ﻳﺎ ﻧﻴﻤﻪﺳﺎﺧﺘﻪای ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در ﺳﺎﻳﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﭘﺮدازش ﺑﻴﺸﺘﺮی روی آنها اﻧﺠﺎم ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺧﻮدروﻳﻲ ﻛﻪ در آﻟﻤﺎن ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪهاﺳﺖ، دارای ﻣﻮﺗﻮری ﺳﺎﺧﺖ ژاﭘﻦ و ﻗﻄﻌﺎت اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪﻳﺎﻓﺘﻪ از ﻛﺮهﺟﻨﻮﺑﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪه واﺑﺴﺘﮕﻲ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻧﺎﺷﻲ از ﺗﺠﺎرت آزاد اﺳﺖ.
منافع حضور در زنجیره ارزش جهانی
ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺠﺎری، ﻫﺰﻳﻨﺔ واردات ﻣﻮاد اوﻟﻴﻪ و اﺟﺰا را ﻛﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻛﺎﻫﺶ ﻫﺰﻳﻨﻪ در ﻃﻮل زﻧﺠﻴﺮه ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲﺷﻮد و ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦآﻣﺪن ﻗﻴﻤﺖ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺑﺮای ﻣﺼﺮفﻛﻨﻨﺪﮔﺎن و اﻓﺰاﻳﺶ ﻗﺪرت رﻗﺎﺑﺖ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی درﮔﻴﺮ در ﺗﺠﺎرت ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻮاﻧﻊ، ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ زﻧﺠﻴﺮه تامین ﺧﻮد را ﺑﺎ ﺗﻬﻴﺔ ﻣﻮاد و اﺟﺰا از ﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در آﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﻛﺎرآﻣﺪﺗﺮﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﺑﻬﻴﻨﻪ ﻛﻨﻨﺪ. اﻳﻦ ﺑﻬﻴﻨﻪﺳﺎزی ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎ را ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲدﻫﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺳﺮﻋﺖ و ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ اﻃﻤﻴﻨﺎن زﻧﺠﻴﺮه ﺗﺄﻣﻴﻦ را ﻧﻴﺰ ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ ﻛﻪ ﺑﻪوﻳﮋه ﺑﺮای ﺻﻨﺎﻳﻊ ﺧﻮدروﺳﺎزی و اﻟﻜﺘﺮونیک ﺣﻴﺎﺗﻲ اﺳﺖ. ﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺠﺎری را ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲدﻫﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺟﺬابﺗﺮی ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری و ﺑﺮﭘﺎﻳﻲ ﻋﻤﻠﻴﺎت در ﻣﻨﺎﻃﻘﻲ دارند تا از این طریق ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪراﺣﺘﻲ ﻣﻮاد اوﻟﻴﺔ ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز را وارد ﻛﺮده و ﻛﺎﻻﻫﺎی ﻧﻬﺎﻳﻲ را ﺻﺎدر ﻛﻨﻨﺪ.
اﻳﻦ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری اﻏﻠﺐ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻧﺘﻘﺎل ﻓﻨﺎوری، ﺗﻮﺳﻌﺔ ﻣﻬﺎرت و اﻳﺠﺎد ﺷﻐﻞ در ﻛﺸﻮر ﻣﻴﺰﺑﺎن ﻣﻲﺷﻮد.ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪﺷﺪن ﺑﺎ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺠﺎری ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻣﻲﺷﻮد، اﻧﺘﻘﺎل ﻓﻨﺎوری و ﻧﻮآوری را در ﺳﺮاﺳﺮ کشورها ﺗﺸﻮﻳﻖ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻫﻤﻜﺎری ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، داﻧﺶ را ﺑﻪ اﺷﺘﺮاک ﻣﻲﮔﺬارﻧﺪ و ﻧﻮآوری ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. اﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ در ﻣﺤﺼﻮﻻت و ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ، یک ﺷﺮﻛﺖ ﻓﻨﺎوری در ﺳﻴﻠﻴﻜﻮنوﻟﻲ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﻴﺪﻛﻨﻨﺪﮔﺎن در آﺳﻴﺎ ﺑﺮای ﺗﻮﺳﻌﺔ ﻟﻮازم اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ ﻣﺼﺮﻓﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻫﻤﻜﺎری ﻛﻨﺪ و از ﺗﺨﺼﺺ و زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﻣﻮﺟﻮد در آن ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﺷﻮد. خلاصه آنکه، ﺑﺎ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺠﺎری، ﻛﺸﻮرﻫﺎ اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪﺗﺮ و ﻛﺎرآﻣﺪﺗﺮ را اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ در آن ﺗﺨﺼﺺﮔﺮاﻳﻲ، ﻛﺎﻫﺶ ﻫﺰﻳﻨﻪ، ﻛﺎرآﻣﺪی زﻧﺠﻴﺮه تاﻣﻴﻦ، ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری و ﻧﻮآوری در ﺳﺮاﺳﺮ ﻣﺮزﻫﺎ ﻣﺤﺮک ﮔﺴﺘﺮش و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ.
نقش شرکتهای چندملیتی در شبکه تولید جهانی
ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ نقشی ﻣﺤﻮری در ﺷﻜﻞﮔﻴﺮی و ﺗﻮﺳﻌﺔ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ اﻳﻔﺎ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ ازﻃﺮﻳﻖ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ (FDI) ﺷﻌﺒﻪ تاﺳﻴﺲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی تاﻣﻴﻦ اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و داﻧﺶ و ﻓﻨﺎوری را ﻓﺮاﻣﺮزی اﻧﺘﻘﺎل ﻣﻲدﻫﻨﺪ. ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ، ﺗﻮﻟﻴﺪ و ﺗﻮزﻳﻊ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻛﺎﻻ و ﺧﺪﻣﺎت را ﻫﺪاﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. اﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ازﻃﺮﻳﻖ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ (FDI) در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻀﻮر ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻳﻲ را ﻧﻴﺰ اﻳﺠﺎد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻋﻤﻠﻜﺮد اﻳﻦ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ، زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی تامین و ﺷﺒﻜﻪﻫﺎی ﻟﺠﺴﺘﻴﻜﻲ ﭘﻴﭽﻴﺪهای را ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻛﺸﻮر را درﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد. ﺑﺮای ﻧﻤﻮﻧﻪ، یک ﺷﺮﻛﺖ ﺧﻮدروﺳﺎزی ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮﻳﻮﺗﺎ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻗﻄﻌﺎت ﺧﺎﺻﻲ را از ﺗﺎﻳﻠﻨﺪ، ﻟﻮازم اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻜﻲ را از ﻛﺮهﺟﻨﻮﺑﻲ تاﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ و ﻣﺤﺼﻮل ﻧﻬﺎﻳﻲ را در اﻳﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﻣﻮﻧﺘﺎژ کند. از ﻟﺤﺎظ ﻓﻨﻲ، اﻳﻦ اﻣﺮ ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﻳک ﭼﺎرﭼﻮب ﻟﺠﺴﺘﻴﻜﻲ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮدی(just-in-time) (JIT)، ﺳﻴﺴﺘﻢﻫﺎی ردﻳﺎﺑﻲ ﺟﻬﺎﻧﻲ و ﻳﻚ ﺷﺒﻜﺔ ﺣﻤﻞوﻧﻘﻞ ﻛﺎرآﻣﺪ ﺑﺮای اﻃﻤﻴﻨﺎن از ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﻪﻣﻮﻗﻊ ﻗﻄﻌﺎت و ﻛﺎﻻﻫﺎی ﻧﻬﺎﻳﻲ در ﺳﺮاﺳﺮ ﻣﺮزﻫﺎ ﺑﺎﺷﺪ.
ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ ﻣﺠﺮاﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮای اﻧﺘﻘﺎل ﻓﻨﺎوری و ﺗﺨﺼﺺ در ﺳﺮاﺳﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
آنها ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری در ﺑﺎزارﻫﺎی ﺧﺎرﺟﻲ، ﻓﻨﺎوریﻫﺎی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ و ﺷﻴﻮهﻫﺎی ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ را ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن ﻣﻲآورﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮانند ﺑﻬﺮهوری و ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪی ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﻣﺤﻠﻲ را ارﺗﻘﺎ بخشند. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ زﻳﻤﻨﺲ ﻛﺎرﺧﺎﻧﻪای را در ﻫﻨﺪ ﺗاﺳﻴﺲ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﺷﻴﻦآﻻت و ﺗﺠﻬﻴﺰات ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪای را ﺑﻪ ارﻣﻐﺎن ﻣﻲآورد، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻴﻮهﻫﺎ را در ﻣﻬﻨﺪﺳﻲ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﭘﺮوژه ﻧﻴﺰ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. اﻳﻦ ﻣﻮارد اﻏﻠﺐ ازﻃﺮﻳﻖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی آﻣﻮزﺷﻲ، ﻫﻤﻜﺎری ﺑﺎ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﻣﺤﻠﻲ و در ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮارد ازﻃﺮﻳﻖ ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﺑﺎ ﻣوﺳﺴﺎت آﻣﻮزﺷﻲ ﻣﺤﻠﻲ ﺑﻪ اﺷﺘﺮاک ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮند.
دولتها و زنجیره ارزش جهانی
ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻛﺸﻮرﻫﺎ ازﺟﻤﻠﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﺻﻨﻌﺘﻲ، ﺗﺠﺎری و ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری، ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ را ﺗﺴﻬﻴﻞ کند ﻳﺎ ﻣﺎﻧﻊ آن ﺷﻮد. ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪیکﻣﺤﻴﻂ اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎز و ﺑﺎﺛﺒﺎت را ﺗﺮوﻳﺞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺳﺮﻣﺎﻳﺔ اﻧﺴﺎﻧﻲ را ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻲﺑﺨﺸﻨﺪ و ﻧﻮآوری را ﺗﻘﻮﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل زﻳﺎد ﺑﺎﻋﺚ ﺟﺬب ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری و ادﻏﺎم ﻋﻤﻴﻖﺗﺮ یک ﻛﺸﻮر در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ.ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻌﺮﻓﻪﻫﺎ و ﻣﻮاﻧﻊ ﻏﻴﺮﺗﻌﺮﻓﻪای، ﻣﺸﺎرﻛﺖ در ﻣﻮاﻓﻘﺖﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﺗﺠﺎرت آزاد و ﺣﻔﻆ یک رژﻳﻢ ﺗﺠﺎرت ﻗﺎﺑﻞ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ، ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ادﻏﺎم یک ﻛﺸﻮر در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ را ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻛﻨﺪ.
اﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﮔﻨﺠﺎﻧﺪن ﻛﺸﻮر در ﺷﺒﻜﻪﻫﺎی ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺑﺮای ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ، آﺳﺎنﺗﺮ و ﻣﻘﺮون ﺑﻪﺻﺮﻓﻪﺗﺮ ﺷﻮد.در ﻧﻘﻄﺔ ﻣﻘﺎﺑﻞ، اﮔﺮ ﻛﺸﻮری ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﺗﺠﺎری ﺣﻤﺎﻳﺖﮔﺮاﻳﺎﻧﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻌﺮﻓﻪﻫﺎی ﺑﺎﻻ و ﺳﻬﻤﻴﻪﻫﺎی واردات را اﺗﺨﺎذ ﻛﻨﺪ، ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪی ﻧﺎﻣﻄﻠﻮب ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﺧﺎرﺟﻲ و ﻣﺸﺎرﻛﺖ در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﻮد. ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮاﻧﻌﻲ، ﻫﺰﻳﻨﻪ واردات ﻧﻬﺎدهﻫﺎ و ﺻﺎدرات ﻣﺤﺼﻮﻻت ﻧﻬﺎﻳﻲ را اﻓﺰاﻳﺶ ﻣﻲدﻫﺪ و ﺑﺎﻋﺚ ﻛﺎﻫﺶ رﻗﺎﺑﺖﭘﺬﻳﺮی ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ در ﺳﻄﺢ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻣﻲﺷﻮد. ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻳﺠﺎد ﻓﻀﺎی ﻣﻄﻠﻮب ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﺎرﭼﻮبﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ ﺷﻔﺎف و ﺑﺎﺛﺒﺎت، ﺣﻤﺎﻳﺖ از ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاریﻫﺎی ﺧﺎرﺟﻲ و ﺳﻬﻮﻟﺖ در ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺳﻮد، ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ (FDI) را ﺟﺬب ﻛﻨﻨﺪ.
ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺧﺎرﺟﻲ ﻳﻜﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ اﺻﻠﻲ ادﻏﺎم در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ اﺳﺖ زﻳﺮا اﻏﻠﺐ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ، ﺑﻠﻜﻪ اﻧﺘﻘﺎل ﻓﻨﺎوری، ﺗﻮﺳﻌﺔ ﻣﻬﺎرت و دﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ ﺑﺎزارﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ را ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارد.
در ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎی ﻣﺤﺪودﻛﻨﻨﺪه ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﺧﺎرﺟﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ وﺿﻊ ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﺑﺮ ﻣﺎﻟﻜﻴﺖ ﺧﺎرﺟﻲ، ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی ﺗﺄﻳﻴﺪ ﭘﻴﭽﻴﺪه ﻳﺎ ﻓﻘﺪان ﺣﻤﺎﻳﺖﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ، ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ را از ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری ﻣﻨﺼﺮف ﻛﻨﺪ. اﻳﻦ اﻣﺮ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻛﺸﻮر را ﺑﺮای ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪی از ﺷﺒﻜﻪﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ و اﻧﺘﻘﺎل ﻓﻨﺎوری و داﻧﺶ ﻣﺤﺪود ﻣﻲﻛﻨﺪ.
نقش زیرساختهای حملونقل در زنجیره جهانی
زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻧﻘﺸﻲ ﺣﻴﺎﺗﻲ در ﻛﺎرآﻳﻲ و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزشﺟﻬﺎﻧﻲ (GVCs) اﻳﻔﺎ ﻣﻲﻛﻨﺪ، زﻳﺮا اﻧﺘﻘﺎل روان ﻛﺎﻻﻫﺎ، ﺧﺪﻣﺎت و اطلاعات را در ﺳﺮاﺳﺮ ﻣﺮزﻫﺎی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺷﺒﻜﻪﻫﺎی ﻛﺎرآﻣﺪ ﺟﺎدهای و رﻳﻠﻲ ﺑﺮای ﺣﻤﻞوﻧﻘﻞ زﻣﻴﻨﻲ ﻛﺎﻻﻫﺎ در ﺳﺮاﺳﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎ و درون آﻧﻬﺎ ﺿﺮوری ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل، ﺳﻴﺴﺘﻢ ﮔﺴﺘﺮده ﺑﺰرﮔﺮاهﻫﺎی ﺑﻴﻦ اﻳﺎﻟﺘﻲ در اﻳﺎﻻتﻣﺘﺤﺪه، اﻣﻜﺎن ﺟﺎﺑﻪﺟﺎﻳﻲ ﺳﺮﻳﻊ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪﻫﺎی ﻛﺎﻣﻴﻮﻧﻲ ﺑﻴﻦ اﻳﺎﻟﺖﻫﺎ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺑﻪﻣﻮﻗﻊ آنها ﺑﻪ ﺑﻨﺎدر ﻳﺎ ﻓﺮودﮔﺎهﻫﺎ ﺑﺮای ﺣﻤﻞوﻧﻘﻞ ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ را ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺸﺎﺑﻪ در اروﭘﺎ، ﺷﺒﻜﻪﻫﺎی رﻳﻠﻲ ﭘﺮﺳﺮﻋﺖ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻣﺴﺎﻓﺮان، ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺎﻻﻫﺎ را ﻧﻴﺰ ﺟﺎﺑﻪﺟﺎ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻣﺮاﻛﺰ ﺻﻨﻌﺘﻲ را ﺑﻪﻃﻮر ﻛﺎرآﻣﺪ ﺑﻪ ﺑﻨﺎدر و ﭘﺎﻳﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﺘﺼﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن ژاﭘﻦ، ﭼﻴﻦ، آﻟﻤﺎن، آﻣﺮﻳﻜﺎ و ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﻛﻪ زﻳﺮﺳﺎﺧﺖﻫﺎی ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻠﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪﻳﺎﻓﺘﻪای اﻳﺠﺎد ﻛﺮدهاﻧﺪ، در ﻛﺎﻧﻮن زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﻧﻴﺰ ﻗﺮار دارﻧﺪ.ﺑﻨﺎدر ﺑﻪﻋﻨﻮان ﮔﺮهﻫﺎی ﺣﻴﺎﺗﻲ در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و واردات و ﺻﺎدرات ﻛﺎﻻ را ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.
زﻳﺮﺳﺎﺧﺖ ﻛﺎرآﻣﺪ ﺑﻨﺪر، ازﺟﻤﻠﻪ ﭘﺎﻳﺎﻧﻪﻫﺎی ﻛﺎﻧﺘﻴﻨﺮی، ﺟﺮﺛﻘﻴﻞﻫﺎ و ﺧﺪﻣﺎت ﻟﺠﺴﺘﻴﻜﻲ، اﻃﻤﻴﻨﺎن از ﮔﺮدش ﺳﺮﻳﻊ ﻛﺸﺘﻲﻫﺎ و ﻛﺎﻫﺶ ﮔﻠﻮﮔﺎهﻫﺎ را ﺗﻀﻤﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل، ﺑﻨﺪر روﺗﺮدام در ﻫﻠﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﺷﻠﻮغﺗﺮﻳﻦ ﺑﻨﺎدر ﺟﻬﺎن اﺳﺖ، از اﺗﻮﻣﺎﺳﻴﻮن ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ و ﻓﻨﺎوری اطلاعات ﺑﺮای ﺑﻬﺒﻮد ﻛﺎرآﻳﻲ ﺟﺎﺑﻪﺟﺎﻳﻲ ﻣﺤﻤﻮﻟﻪ و ﺗﺮﺧﻴﺺ ﻛﺎﻻ از ﮔﻤﺮک اﺳﺘﻔﺎده ﻣﻲﻛﻨﺪ و از ﺗﺠﺎرت اروﭘﺎ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻘﺎط ﺟﻬﺎن ﭘﺸﺘﻴﺒﺎﻧﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
آﻣﺎرﻫﺎ اﻫﻤﻴﺖ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺑﻨﺎدر را در ﺣﻤﻞوﻧﻘﻞ روان ﻛﺎﻻ در ﺗﺠﺎرت ﺟﻬﺎﻧﻲ و ﻋﻤﻠﻜﺮد موثر زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ را ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ. ﺑﻴﺶ از ۸۰درصد از ﺣﺠﻢ ﺗﺠﺎرت ﺟﻬﺎﻧﻲ ازﻃﺮﻳﻖ ﺣﻤﻞوﻧﻘﻞ درﻳﺎﻳﻲ اﻧﺠﺎم ﻣﻲﺷﻮد، اﻣﺮی ﻛﻪ ﺑﻨﺎدر را ﺑﻪ دروازهﻫﺎی ﺿﺮوری ﺑﺮای ﺗﺠﺎرت ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ.
ﭘﻨﺞ ﺑﻨﺪر ﺑﺰرگ ﺟﻬﺎن ﻛﺎﻻﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺶ از ۱.۴درصد از ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ را ﺟﺎﺑﻪﺟﺎ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. درﻣﺠﻤﻮع، ۴٩ﺑﻨﺪر ﺑﺮای زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی تامین ﺟﻬﺎﻧﻲ «ﺑﺴﻴﺎرﺣﻴﺎﺗﻲ» ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع اﻫﻤﻴﺖ ﻓﻮقاﻟﻌﺎده اﻳﻦ ﺑﻨﺎدر ﻛﻠﻴﺪی در ﺗﺴﻬﻴﻞ ﺟﺮﻳﺎن ﺗﺠﺎرت ﺟﻬﺎﻧﻲ را نشان میدهد. ﻗﺎﺑﻞذﻛﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻛﻢدرآﻣﺪ و ﺟﺰاﻳﺮ کوچک ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ ﺟﻬﺎﻧﻲ ۱.۵ ﺗﺎ ۲ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﻨﺎدر ﺧﻮد ﻣﺘﻜﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺳﻬﻢ واردات درﻳﺎﻳﻲ ﻛﺸﻮرﻫﺎی درﺣﺎلﺗﻮﺳﻌﻪ از ﻛﻤﺘﺮ از ۱۸درصد در ﺳﺎل ۱۹۷۰ ﺑﻪ ﺣﺪود ۶۹درصد در دﻫﺔ ۲۰۲۰ اﻓﺰاﻳﺶ ﻳﺎﻓﺘﻪاﺳﺖ ﻛﻪ واﺑﺴﺘﮕﻲ ﻓﺰاﻳﻨﺪه آنﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﻨﺎدر را ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ.
کاتالیزور رشد اقتصادی
برای جمعبندی میتوان گفت زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧﻲ ارزش ﭼﺸﻢ اﻧﺪاز اﻗﺘﺼﺎدی ﺟﻬﺎن را ﺑﻪﻃﻮر ﺑﻨﻴﺎدی ﺗﻐﻴﻴﺮ داد و ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﭼﻨﺪﻣﻠﻴﺘﻲ اﻳﻦ اﻣﻜﺎن را داد ﺗﺎ ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی ﭘﻴﭽﻴﺪه ﺗﻮﻟﻴﺪ و ﺗﻮزﻳﻊ در ﺳﺮاﺳﺮ ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻛﺎرآﻳﻲ را اﻓﺰاﻳﺶ دﻫﻨﺪ، ﻫﺰﻳﻨﻪﻫﺎ را ﻛﺎﻫﺶ دﻫﻨﺪ و ﺑﻪ ﺑﺎزارﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ دﺳﺘﺮﺳﻲ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻨﺪ. در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎی ارزش ﺟﻬﺎﻧﻲ، ﻛﺎﺗﺎﻟﻴﺰور رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و اﻳﺠﺎد ﺷﻐﻞ ﺑﻮدهاﻧﺪ و ﺗﻨﻮع اﻗﺘﺼﺎدی را ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻛﺮده و ﻓﺮﺻﺖﻫﺎی ﺷﻐﻠﻲ ﻣﺘﻌﺪدی را در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻴﺰﺑﺎن اﻳﺠﺎد ﻛﺮدهاﻧﺪ، اﻣﺎ ﺧﻄﺮات ﻗﺎﺑﻞﺗﻮﺟﻬﻲ را در ﺣﻮزهﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮن ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮی، اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎی ﻛﺎر و ﺛﺒﺎت اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه دارﻧﺪ. از ﻫﻤﻴﻦرو، ﺗﺪوﻳﻦ اﺳﺘﺮاﺗﮋیﻫﺎﻳﻲ ازﺳﻮی ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪه ﻛﻪ ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻣﺰاﻳﺎی زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎ را ﺑﻪ ﺣﺪاﻛﺜﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ازﻃﺮﻳﻖ ﭼﺎرﭼﻮبﻫﺎی ﻧﻈﺎرﺗﻲ ﻣﺴﺘﺤﻜﻢ، ﺳﺮﻣﺎﻳﻪﮔﺬاری در ﺳﺮﻣﺎﻳﺔ اﻧﺴﺎﻧﻲ و ﺗﺮوﻳﺞ ﺷﻴﻮهﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻋﺎدﻻﻧﻪ، ﺑﻪ ریسکﻫﺎی ذاﺗﻲ آنها ﻧﻴﺰ رﺳﻴﺪﮔﻲ ﻛﻨﺪ و اﻃﻤﻴﻨﺎن ﺣﺎﺻﻞ کند ﻛﻪ ﻣﺸﺎرﻛﺖ در زﻧﺠﻴﺮهﻫﺎ ﺑﻪ رﺷﺪ ﭘﺎﻳﺪار و ﻓﺮاﮔﻴﺮ کمک ﻣﻲﻛﻨﺪ، ضرورت دارد.