بهطورکلی اگر بخواهیم توضیح دهیم که چرا خلاقیت مهم و حیاتی است و کسب و کارها بدون خلاقیت راه به جایی نخواهند برد، میتوانیم به پنج دلیل اصلی زیر اشاره کنیم:
۱- خلاقیت با نوآوری پیوندی محکم دارد
امروزه شرکتها بدون نوآوری خواهند مرد. برای نوآور بودن ابتدا باید خلاق بود و ایدههایی را دنبال کرد که هم جدید و بینظیر باشند و هم مفید و کاربردی. اگر بهطور جدی به دنبال نوآوریهای پیدرپی و موثر در درون شرکتتان هستید، بههیچ عنوان از خلاقیت غافل نشوید.
۲- خلاقیت باعث افزایش بهرهوری میشود
خلاقیت این امکان را به شرکتها میدهد به جای سختتر کارکردن، هوشمندتر کار کنند و هوشمندتر کار کردن باعث افزایش بهرهوری و بازدهی شرکتها شده و جلوی رکود و درجا زدن نیروها را میگیرد. در واقع اگرچه رویههای جاافتاده و ساختارهای منظم موجود در یک شرکت مهم هستند و به کارها نظم میبخشند، اما تداوم داشتن آنها در بلندمدت باعث رکود و ایستایی میشود و بهرهوری را کاهش خواهد داد، در حالی که با خلاقیت و نوآوری میتوان جهشهای بزرگی را در درون سازمانها ایجاد و سکوهای بالاتر را فتح کرد.
۳- خلاقیت به شرکتها امکان میدهد خود را با تحولات سازگار کنند
وقوع برخی رویدادها چه در داخل و چه در خارج از سازمان، باعث بههم ریختن ساختارها و فرآیندهای جاری شده و کار را برای ادامه فعالیت سازمان دشوار و گاه غیرممکن میسازد. بهعنوانمثال همهگیری کرونا به نحو بیسابقهای دنیای کسبوکار و فعالیت بسیاری از شرکتها و سازمانها را در سرتاسر دنیا تکان داد و تنها شرکتهای خلاق و نوآور بودند که توانستند از این بحران سربلند بیرون بیایند و حتی به پیشرفتهای خیرهکنندهای نیز دست یابند. آنها این موفقیت خود را مدیون خلاق بودن در عرصههای مختلف بودند. خلاقیت یک شرکت یا سازمان، به آن قدرت تطبیقپذیری و سازگاری با موقعیتها و شرایط جدید را میدهد. بنابراین در دنیایی که تغییر و دگرگونیهای سریع و پیشبینینشده ویژگی اصلی آن به شمار میآید، خلاق بودن نه یک چیز فانتزی و اختیاری بلکه یک الزام غیرقابل انکار خواهد بود.
۴- خلاقیت برای رشد ضروری است
یکی از موانع اصلی بر سر راه رشد و تعالی یک شرکت، وجود انجماد فکری و ایستا فکر کردن مدیران و کارکنان است. هنگامی که تصمیمگیران و مجریان در یک شرکت بر این عقیده باشند که فقط یک راه و شیوه برای انجام کاری وجود دارد هیچگاه رشد نمیکنند و اوج نمیگیرند. در واقع ایستایی فکری و خو گرفتن به شیوهها و فرآیندهای پیشین یک دام مهلک و گولزننده است که اگرچه راحتی و آسایش کاذبی را برای مدیران و کارکنان ایجاد میکند اما در میانمدت و بلندمدت باعث درجا زدن و در نهایت سقوط شرکتها خواهد شد. بهترین راه برای نیفتادن در این دام هم چیزی نیست مگر خلاق بودن و خلاقانه اندیشیدن.
۵- خلاقیت یک چیز گریزناپذیر و الزامی است
چه بخواهیم و چه نخواهیم، خلاقیت و نوآوری در بسیاری از صنایع و بخشها حرف اول و آخر را میزند و بدون آن نمیتوان با چالشهای پرشمار و پیچیده امروز و فردا روبهرو شد. یکی از بهترین ابزارها برای خلاق بودن در کار، داشتن تفکر طراحیشده است که یک مهارت یادگیری لازم و حیاتی برای تمام کارکنان و کارفرمایان محسوب میشود و پیوندی ناگسستنی با خلاقیت دارد. در واقع اگر مدیران و کارکنان یک شرکت بهخوبی یاد بگیرند که چگونه به شکلی طراحیشده و هدفمند بیندیشند و ایدههای خلاقانه خود را پرورش دهند آن گاه خواهند توانست دست به نوآوریهای ساختارشکن و موثری بزنند که برای موفقیت در میدان رقابت و غلبه کردن بر موانع موجود بهشدت موردنیاز است.
خلاقیت و تفکر طراحی
هنگامی که صحبت از خلاقیت به میان میآید باید از مفهوم دیگری به نام تفکر طراحی نیز یاد کرد. تفکر طراحی یا Design Thinking یک مفهوم نسبتا جدید است که در دنیای کسب و کار بهسرعت گسترش پیدا کرده و یک فرآیند راهحلمحور است که میکوشد بین ساختارهای موجود و ساختارهای جدید، یک نوع تعادل و همسویی ایجاد کند.
بهطور کلی خلاقیت و ثمره آن یعنی نوآوری، دو بخش کلیدی از تفکر طراحی محسوب میشوند و به این فرآیند جهت و هدف مشخصی میبخشند. فرآیند تفکر طراحی دارای چهار مرحله است که عبارتند از:
تبیین: در این مرحله مشاهده و حساس بودن نسبت به موارد جدید ضروری است و تلاش میشود تا مشاهده دقیق و موشکافانه در خصوص موقعیتهای جدید صورت پذیرد. هدف اصلی در این مرحله این است که موقعیتها و شرایط موجود بهدرستی درک شود و افراد مهم و تعیینکننده در آن موقعیت تحتتاثیر قرار بگیرند.
ایدهپردازی: در مرحله دوم نوبت به آفرینش ایدهها و بارش فکری میرسد و در اینجا تلاش میشود تا افراد با آزادی کامل و بدون هیچ محدودیتی هر ایده خلاقانه و مبتکرانهای را که به ذهنشان میرسد مطرح کنند و راهحلهای مورد نظرشان را پیشنهاد دهند.
گسترش: مرحله سوم از تفکر طراحی یعنی گسترش شامل تجربه کردن و آزمون و خطاست. در این مرحله ایدههای مطرح شده و مورد تایید قرار گرفته به محک آزمایش گذاشته میشوند و در قالب راهحلهای قابل سنجش و اندازهگیری مورد بررسی قرار میگیرند.
اجرا: چهارمین و آخرین مرحله از فرآیند تفکر طراحی اجرای ایدهها و راهحلهاست و شامل برقراری ارتباط مستمر با ذینفعان در خصوص راهحلهای خلاقانه پیشنهادی و ارزشسنجی آنها و غلبه کردن بر سوگیریهای موجود در سازمان در قبال راهحلهای پیشنهادی میشود.
در مجموع میتوان گفت که ارزش فرآیند تفکر طراحی در این است که این فرآیند پیوندی عمیق و دائمی بین خلاقیت و ساختارهای موجود برقرار میسازد و این کار را از طریق توجه همزمان به دنیای عملیاتی و دنیای نوآوری صورت میدهد. حال سوال اینجاست که دنیای عملیاتی و دنیای نوآوری چه هستند و چگونه با هم در تعامل و ارتباطند؟
دنیای عملیاتی/ دنیای نوآوری شرکتها
دنیای عملیاتی شرکتها همان ساختارها و فرآیندهای جاافتاده و جاری در آنها را شامل میشود که بخش ساختارمند شرکتها را شکل میدهد و میکوشد تا شاخصهای کلیدی را بهبود بخشیده و نتایج مطلوبی را کسب کند. این دستیابی به اهداف و کسب نتایج در دنیای عملیاتی از طریق روشها و فرآیندهای موجود و تصمیمگیریهای جاری در شرکت اتفاق میافتد. در این دنیا تمرکز اصلی روی حفظ ساختار و وضعیت موجود و به عبارت بهتر حفظ موجودیت سازمان است. در نتیجه در این دنیا به نوآوری و اقدامات جسورانه بهای چندانی داده نمیشود و ایدههای محافظهکارانه و تثبیتکننده وضع موجود بیشتر مورد توجه قرار میگیرند.
دنیای نوآوری شرکتها اما دنیایی کاملا متفاوت با دنیای عملیاتی آنهاست و آنچه در این دنیا مورد توجه است کنجکاوی و نوآوری و کاوش در ناشناختهها و آزمودن و تجربه کردن راههای نرفته است. در این دنیا یک رسالت اصلی وجود دارد و آن هم رشد و تعالی شرکت از طریق خلاقیت و نوآوری و ابتکار است. آنچه در این دنیا بسیار ارزشمند و مطلوب است تفکر آزاد و جستوجوگری است و در این میان از اقدامات جسورانه و ریسکپذیری کارکنان بهشدت پشتیبانی میشود.
پیوند زدن دو دنیای متفاوت
اگرچه هم دنیای عملیاتی و هم دنیای نوآوری برای شرکتها ضروری و مهم هستند و باید با هر دوی آنها برخوردی یکسان و مساوی داشت اما باید این را هم دانست که این دو دنیا از هم جدا هستند و پیوند زدن و نزدیک کردن آنها به هم فقط از طریق تفکر طراحی امکانپذیر است.
تفکر طراحی به شرکتها کمک میکند ضمن تلاش برای حفظ وضع موجود و تداوم بخشیدن به موجودیت و بقای سازمان، به دنبال خلاقیت و نوآوریهای پیوستهای باشند که بقای سازمان در آینده را نیز تضمین کند.
چگونه خلاقیت و نوآوری را تشویق کنیم
یکی از وظایف اصلی و مهم مدیران و رهبران سازمانها و شرکتها این است که تسهیلگر و تشویقکننده خلاقیت و نوآوری در میان کارکنان باشند و اقدامات لازم را در این خصوص انجام دهند و بهگونهای عمل کنند که کارکنان از خلاقیت و نوآوری استقبال کرده و با جان و دل به آن بپردازند. در ادامه به شش توصیه کاربردی در این خصوص اشاره خواهد شد.
۱- ترس از ریسک کردن را از بین ببرید. خلاقیت غالبا همراه است با خارج شدن از منطقه آرامش و دل به دریا زدن. بدون ریسک کردن نمیتوان دست به خلاقیت و نوآوری زد. در واقع ریسکپذیری پیششرط اصلی هر نوع خلاقیت و نوآوری محسوب میشود و برای تشویق خلاقیت در یک مجموعه کاری باید محیطی امن و آرام برای افراد ریسکپذیر به وجود آورد تا آنها بتوانند با خاطری آسوده دست به اقدامات خلاقانه و نوآورانه بزنند.
۲- کارکنانتان را به خاطر شکست و ناکامی تنبیه نکنید. هر خلاقیت و نوآوری ممکن است به شکست منتهی شود و در نتیجه باید این آزادی و اطمینان خاطر را به کارکنان داد تا بدون هیچگونه نگرانی از شکست خوردن خلاقیتها و نوآوریهایشان بهپیش بروند و بدانند که هیچگونه تنبیه و بازخواستی پس از به شکست انجامیدن نوآوریها انتظارشان را نمیکشد. مدیران باید همیشه به یاد داشته باشند که مهمترین و بزرگترین اختراعات و پیشرفتهای تاریخ نتیجه و برونداد شکستهای متعددی بوده که با تنبیه و مجازات روبهرو نشدند.
۳-منابع موردنیاز برای نوآوری را فراهم کنید. واقعیت این است که حمایت از نوآوری فقط این نیست که به کارکنان و اعضای تیمهای کاری بگویید که دست به نوآوری بزنند و خلاقیت داشته باشند. بلکه باید منابع و امکانات لازم برای شروع و ادامه نوآوری را برای آنها فراهم کرد که این منابع هم شامل منابع مالی و سرمایهگذاری میشود و هم تهیه ابزار و آموزشهای لازم دراینخصوص را در بر میگیرد.
۴- برای سنجش و ارزیابی نتایج به دست آمده عجله نکنید. اگر یک ایده نوآورانه نتوانست ظرف چند ماه نخست به نتایج مطلوب و مورد نظر دست یابد نباید آن را بهسرعت کنار گذاشت چرا که عجول بودن در خصوص نوآوریها هم باعث اتلاف منابع اختصاصیافته به ایدههای نوآورانه خواهد شد و هم موجب میشود تا فرصت پیشرفت و جهشهای احتمالی از سازمان گرفته شود؛ بنابراین باید در قبال نوآوریهای صورتگرفته در سازمان صبور بود. نباید خیلی زود سراغ بررسی نتایج و خروجیها رفت و در عوض باید به ایدهپردازان نوآور فرصت داد تا نسبت به اصلاح و تجربه کردن روشهای دیگر نیز اقدام کنند.
۵-ذهنیت باز خود را حفظ کنید. هر گونه نوآوری و خلاقیتی در درون یک سازمان نیازمند وجود ذهنیت باز رهبران و مدیران آن است. در نتیجه لازم است که مدیران به طور دائم این ذهنیت باز خود را حفظ کنند و آغوششان را برای پذیرش و حمایت از ایدههای نوآورانه باز نگه دارند و از سوگیری و پیشقضاوتها در مورد نوآوریها خودداری کنند.
۶- تعاملات و گفتوگوهای درونسازمانی را تشویق کنید. وجود محیطهای تعاملی و انجام گفتوگوهای سالم با محوریت نوآوری برای گسترش روحیه خلاقیت و نوآوری در درون سازمانها حیاتی است. تجربه نشان داده که بهترین نوآوریها از طریق گفتوگوهای فراگیر و موثر بین اعضای تیمهای کاری شکل میگیرد. بنابراین لازم است که به تمام اعضای تیمهای کاری فرصت صحبت کردن و عرض اندام و بیان ایدهها و نظرات در مورد نوآوریهای درونسازمانی داده شود. بهترین ابزار برای تحقق این هدف هم برگزاری جلسات توفان مغزی و ایدهپردازی بهصورت منظم و دورهای است.
منبع: Harvard Business School