در عصر حاضر که برابری جنسیتی به یکی از شاخصهای کلیدی توسعه اقتصادی و اجتماعی بدل شده، بررسی جایگاه زنان در صنعت، بهویژه صنایع سنگین، اهمیتی دوچندان یافته است. این گزارش با نگاهی عمیق و تحلیلی به واکاوی علل حضور کمرنگ زنان در بخش صنعت میپردازد و روندهای جهانی، چالشها و فرصتهای پیشرو را مورد بررسی قرار میدهد.
تاریخ صنعتی شدن جهان، روایتگر داستانی پیچیده از تحول نقش زنان در عرصه اقتصاد است. انقلاب صنعتی در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19، نقطه عطفی در این مسیر محسوب میشود. در این دوره، درهای کارخانهها به روی زنان گشوده شد، اما این ورود، عمدتا به مشاغل کممهارت و کمدرآمد محدود بود. آمارهای تاریخی نشان میدهد که در سال 1851 در انگلستان، زنان 30درصد از نیروی کار در صنایع نساجی را تشکیل میدادند، در حالی که این رقم در صنایع فلزی تنها به 10درصد میرسید. این تفاوت چشمگیر، نشاندهنده الگوی جنسیتی حاکم بر صنایع مختلف بود که تا امروز نیز هرچند با شدتی کمتر، ادامه یافته است.
جنگهای جهانی اول و دوم، تحولی عظیم در الگوی اشتغال زنان ایجاد کرد. ضرورتهای اقتصادی و نظامی این دوران، زنان را به سمت مشاغلی سوق داد که پیش از آن، حوزه انحصاری مردان محسوب میشد. در طول جنگ جهانی دوم، در ایالاتمتحده، تعداد زنان شاغل در صنایع از یکمیلیون در سال 1941 به 3میلیون در سال 1943 افزایش یافت. این جهش چشمگیر، نشاندهنده ظرفیت بالقوه زنان در ایفای نقشهای صنعتی بود. اما پس از پایان جنگ، با بازگشت مردان به مشاغل صنعتی، زنان مجددا به حاشیه رانده شدند. این روند نزولی به حدی بود که در دهه 1950، سهم زنان در مشاغل صنعتی در اکثر کشورهای غربی به زیر 20درصد کاهش یافت.
یکی از چالشهای اساسی در مسیر حضور پررنگتر زنان در صنایع، بهویژه صنایع سنگین، باور رایج به نیاز این صنایع به «فیزیک مردانه» است. اما آیا این باور در عصر حاضر همچنان معتبر است؟ پیشرفتهای تکنولوژیک و گسترش اتوماسیون در دهههای اخیر، این فرضیه را به چالش کشیده است. طبق گزارش موسسه جهانی مکنزی، تا سال 2030، حدود 50درصد از فعالیتهای کاری موجود قابل اتوماسیون خواهند بود. این تحول، نهتنها نیاز به نیروی فیزیکی را کاهش میدهد، بلکه اهمیت مهارتهای شناختی و تحلیلی را افزایش میدهد؛ حوزههایی که زنان در آنها توانمندیهای قابلتوجهی نشان دادهاند.
علاوه بر این، تنوع مشاغل در صنایع سنگین، فراتر از تصور رایج است. براساس دادههای وزارت کار آمریکا، در صنایع تولیدی، 33درصد مشاغل مربوط به مدیریت، مهندسی و طراحی است که نیاز کمتری به قدرت بدنی دارند. این آمار نشان میدهد حتی در صنایع سنگین، فرصتهای متنوعی برای مشارکت زنان وجود دارد که لزوما به توانایی فیزیکی بالا نیاز ندارند. با این حال، موانع ساختاری و فرهنگی همچنان بر سر راه حضور پررنگ زنان در صنایع وجود دارد. تبعیض جنسیتی در استخدام و ارتقا، یکی از این موانع است. طبق گزارش سازمان بینالمللی کار (ILO)، زنان در صنایع تولیدی به طور متوسط 28درصد کمتر از مردان در موقعیتهای مشابه درآمد دارند. این شکاف دستمزدی، نهتنها نشاندهنده بیعدالتی است، بلکه انگیزه زنان برای ورود و ماندن در این صنایع را کاهش میدهد. کمبود الگوهای موفق زن در صنایع نیز چالشی دیگر است. در سال 2020، تنها 7.4درصد از مدیران ارشد اجرایی در 500شرکت برتر صنعتی جهان را زنان تشکیل میدادند. این کمبود نمایندگی در سطوح بالای مدیریتی، میتواند بر انگیزه و اعتمادبهنفس زنان جوان برای ورود به این عرصه تاثیر منفی بگذارد.
چالش تعادل بین کار و زندگی نیز همچنان یکی از موانع اصلی حضور زنان در صنایع است. مطالعات نشان میدهد که زنان شاغل در صنایع، بهطور میانگین 4.5ساعت بیشتر در هفته به کارهای خانه و مراقبت از فرزندان میپردازند. این بار مضاعف، میتواند بر عملکرد شغلی و فرصتهای پیشرفت آنها تاثیر منفی بگذارد.
با وجود این چالشها، آمارهای اخیر نشاندهنده پیشرفتهایی هرچند آهسته در جهان است. طبق آخرین گزارش سازمان بینالمللی کار در سال 2023، نرخ مشارکت نیروی کار زنان در جهان به 47.2درصد رسیده است که در مقایسه با 72.3درصد برای مردان، همچنان فاصله قابلتوجهی را نشان میدهد (نرخ مشارکت نیروی کار بهصورت جداگانه برای هر جنسیت محاسبه میشود. یعنی از کل زنان در سن کار، 47.4درصد در نیروی کار فعال هستند و از کل مردان در سن کار، 72.3درصد در نیروی کار مشارکت دارند). در بخش صنعت، سهم زنان به 28.9درصد رسیده است که نسبت به یکدهه قبل، افزایش 1.2درصدی را نشان میدهد. در صنایع سنگین، این رقم به 18.7درصد رسیده است که افزایش 0.8درصدی نسبت به سال 2013 دارد.
این آمارها نشاندهنده پیشرفت است، اما همچنان فاصله زیادی تا دستیابی به برابری جنسیتی در صنعت را نمایان میکند. تفاوتهای منطقهای نیز در این زمینه قابلتوجه است. در حالی که در کشورهای اسکاندیناوی، نرخ مشارکت زنان در نیروی کار به بیش از 70درصد میرسد، در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، این رقم همچنان زیر 30درصد است.
سهم زنان ایرانی از صنعت چقدر است؟
آمار منتشرشده از سوی مرکز آمار ایران برای سال 1402 تصویری پیچیده و چندوجهی از وضعیت زنان در بازار کار ایران، بهویژه در بخش صنعت ارائه میدهد. این آمار نشاندهنده پیشرفتهای اندک اما قابلتوجه در برخی زمینهها و همزمان پایداری چالشهای عمیق در زمینههای دیگر است.
نرخ مشارکت اقتصادی زنان در سال 1402 به 14.2درصد رسیده که افزایش 0.6درصدی نسبت به سال قبل را نشان میدهد. این افزایش اگرچه مثبت است، اما همچنان فاصله عمیقی با نرخ مشارکت 68.4درصدی مردان دارد. شکاف عمیق جنسیتی در مشارکت اقتصادی، در عوامل متعددی از جمله هنجارهای اجتماعی، محدودیتهای ساختاری و نابرابریهای آموزشی و شغلی ریشه دارد. در بخش صنعت که یکی از محورهای اصلی اشتغال و توسعه اقتصادی کشور محسوب میشود، شاهد تحولاتی هستیم که نیازمند تحلیل دقیقتر است. تعداد زنان شاغل در بخش صنعت با افزایش 34هزار و 459نفری به یکمیلیون و 4هزار و 352نفر رسیده است. رشد 3.55درصدی نشاندهنده گرایش فزاینده زنان به مشاغل صنعتی یا افزایش فرصتهای شغلی برای آنها در این بخش است. با این حال، کاهش سهم زنان از کل اشتغال در بخش صنعت از 26.6درصد به 25.7درصد، حاکی از آن است که سرعت رشد اشتغال مردان در این بخش از زنان پیشی گرفته است.
تناقض ظاهری بین افزایش تعداد زنان شاغل در صنعت و کاهش سهم نسبی آنها، میتواند نشاندهنده تحولات عمیقتر در ساختار اشتغال کشور باشد. میتوان گفت بخش صنعت در حال گسترش کلی است، اما این گسترش به طور نامتوازن به نفع اشتغال مردان عمل میکند. این امر میتواند ناشی از عواملی همچون تفاوت در مهارتهای موردنیاز، تبعیضهای جنسیتی در استخدام یا گرایش زنان به بخشهای خاصی از صنعت باشد. نکته قابلتوجه دیگر، وضعیت زنان فارغالتحصیل آموزش عالی است. نرخ بیکاری این گروه با کاهش 1.6درصدی به 20.3درصد رسیده است. اگرچه این کاهش مثبت است، اما نرخ بالای بیکاری در میان زنان تحصیلکرده نشاندهنده عدمتطابق بین مهارتهای آموختهشده در دانشگاهها و نیازهای بازار کار، بهویژه در بخش صنعت است. این امر همچنین میتواند نشاندهنده وجود موانع ساختاری و فرهنگی در جذب زنان تحصیلکرده در مشاغل تخصصی صنعتی باشد. در مجموع، آمار جدید نشان میدهد که بهرغم برخی پیشرفتها، زنان ایرانی همچنان با چالشهای جدی در زمینه مشارکت اقتصادی و بهویژه در بخش صنعت روبهرو هستند. شکاف عمیق جنسیتی در نرخ مشارکت اقتصادی، چالشهای پیشروی زنان تحصیلکرده در یافتن شغل مناسب و روند نامتوازن رشد اشتغال در بخش صنعت، همگی نشاندهنده نیاز به سیاستگذاریهای هدفمند و جامع برای بهبود وضعیت زنان در بازار کار ایران است.
این سیاستها باید چند جنبه را همزمان مورد توجه قرار دهند: افزایش دسترسی زنان به آموزشهای مهارتی متناسب با نیازهای بخش صنعت، مبارزه با تبعیضهای جنسیتی در محیطهای کاری، ایجاد تسهیلات برای ایجاد توازن بین کار و زندگی خانوادگی و تشویق کارفرمایان به استخدام و ارتقای زنان در مشاغل صنعتی. همچنین، توجه ویژه به زنان فارغالتحصیل دانشگاهی و ایجاد پل ارتباطی بین دانشگاهها و صنایع میتواند در کاهش نرخ بیکاری این گروه و افزایش مشارکت آنها در بخش صنعت موثر باشد. در نهایت، باید توجه داشت که افزایش مشارکت زنان در اقتصاد و بهویژه در بخش صنعت، نهتنها به توانمندسازی اقتصادی زنان کمک میکند، بلکه میتواند محرکی قوی برای رشد اقتصادی کشور باشد. بهرهگیری از پتانسیل نیمی از جمعیت کشور در فعالیتهای اقتصادی، بهویژه در بخشهای مولد مانند صنعت، میتواند نقشی کلیدی در توسعه پایدار و همهجانبه ایران ایفا کند.
براساس آمارهای جهانی، در میان صنایع مختلف نیز تفاوتهای چشمگیری وجود دارد. در صنایع نساجی و پوشاک، زنان تا 75درصد نیروی کار را تشکیل میدهند، در حالی که در صنعت خودرو، این رقم تنها 17درصد است. این تفاوتها نشاندهنده تداوم الگوهای جنسیتی در توزیع نیروی کار صنعتی است. برای غلبه بر این چالشها و افزایش مشارکت زنان در صنعت، راهکارهای متعددی پیشنهاد شده است. سرمایهگذاری در آموزش و مهارتآموزی، یکی از کلیدیترین راهکارهاست. افزایش 20درصدی برنامههای آموزشی STEM(علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات) برای دختران میتواند تا 5درصد نرخ مشارکت زنان در صنایع فنی را افزایش دهد. این امر نهتنها به افزایش تعداد زنان در صنعت کمک میکند، بلکه آنها را برای پذیرش نقشهای کلیدی و مدیریتی نیز آماده میسازد. اصلاح سیاستهای استخدام و ارتقا نیز گامی مهم در این مسیر است. شرکتهایی که سیاستهای برابری جنسیتی را اجرا کردهاند، 15درصد افزایش در بهرهوری را گزارش کردهاند. این آمار نشان میدهد که برابری جنسیتی نهتنها یک الزام اخلاقی است، بلکه یک ضرورت اقتصادی نیز است.
بهبود شرایط کاری و ایمنی نیز میتواند تاثیر قابلتوجهی بر حضور زنان در صنایع، بهویژه صنایع سنگین، داشته باشد. مطالعات نشان میدهد که بهبود شرایط ایمنی و بهداشتی میتواند تا 30درصد نرخ ماندگاری زنان در صنایع سنگین را افزایش دهد. این امر نهتنها به نفع زنان، بلکه به سود کل نیروی کار و در نهایت، بهرهوری صنعتی است. ترویج الگوهای موفق زن در صنعت نیز میتواند نقشی کلیدی در تغییر نگرشها و افزایش انگیزه زنان جوان برای ورود به این عرصه داشته باشد. برنامههای منتورینگ میتواند تا 40درصد احتمال ارتقای زنان به پستهای مدیریتی را افزایش دهد. این امر نهتنها به افزایش تعداد زنان در سطوح بالای مدیریتی کمک میکند، بلکه الگوهای موفقی را برای نسلهای آینده فراهم خواهد کرد.