تصور کنید در حال قدم زدن در موزهای از ابزارهای قدیمی هستید. در این موزه، دیسکتها، ماشینهای فکس و دفترهای حسابداری پر از گرد و خاک را مشاهده میکنید. هر یک از آنها بیشک در زمانه خود پادشاهی میکردند و بسیار هم مفید بودند ولی اکنون به کار نمیآیند. در این شرایط، چرا فکر میکنیم که مدلهای قدیمی اقتصاد و کسب و کار جهان میتوانند چالشهای عمیق و بههمپیوسته پایداری امروز را حل کنند؟
سال گذشته، «واحد اقتصاد جدید» (NEU)، یک موسسه پژوهشی وابسته به شرکت حسابرسی و مشاوره «ارنستاند یانگ»، گزارشی برجسته منتشر کرد با عنوان «اقتصادی جدید: بررسی علل ریشهای بحران چندحلقهای و اصول گشایش یک آینده پایدار.» پیشنهاد این گزارش، ایجاد یک تحول اساسی و بلندمدت برای رسیدن به یک اقتصاد بازرویشی (یعنی اقتصادی که با طبیعت هماهنگ است و منابع را تجدیدپذیر و پایدار مصرف میکند) بود؛ تحولی که بر اصولی کلیدی استوار است تا بتوان آیندهای پایدار را برای آن تضمین کرد. در حالی که بحرانهای جهانی (مانند موانع تجاری، جنگها، بیثباتی ژئوپلیتیک، چالشهای اکولوژیک و بحرانهای اجتماعی) فشارهای کوتاهمدت را تشدید میکنند، این گزارش دلیل آورده بود که همین چالشها نیاز به تغییری بنیادین و بلندمدت را هم افزایش میدهند.
تفکر درباره اقتصاد جدید با یک پرسش بحثانگیز و بهجا آغاز میشود: اگر نتوان به سادگی، پایداری (اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی) را با سیستمی تلفیق کرد که به ذات خود ناپایدار است، چه میشود؟ چالش امروز این نیست که آیا تغییر لازم است یا خیر. چالش این است که آیا توان تصور و جسارت طراحی چیزی بهتر را داریم یا خیر؟
یک سیستم اقتصادی در بحران چندحلقهای
با آنکه جهان در دهههای اخیر پیشرفت زیادی در سلامت، آموزش و توسعه داشته است، بنیانهای مدل اقتصادی کنونی نشانههایی از تنش و فرسودگی را بروز میدهند. ما هماینک نیز از بین ۹ سیستم طبیعی پشتیبان حیات سیاره زمین، از ظرفیت قابل احیای ۶ سیستم تجاوز کردهایم و شرایطی ناپایدار ساختهایم.
به همین دلیل، نه تنها ادامه وضع موجود در فعالیتهای اقتصادی و کسب و کار گوشهوکنار جهان ممکن نیست و تشدیدکننده بحرانهای طبیعی است، بلکه از اساس و به دلیل ۶ ایراد زیر، مدل اقتصادی رایج نیز نمیتواند بستر مستعدی برای پایداری باشد. ایرادات ساختاری مدل کنونی اقتصاد و کسب و کار جهانی از این قرارند:
رشد ناپایدار: پیگیری رشد تولید داخلی به بهای ثبات اکولوژیک و انسجام اجتماعی.
مصرف بیش از حد: منابعی که در کشورها و مناطق پردرآمد جهان مصرف میشود، تجدیدپذیر نیستند و بسیار فراتر از ظرفیتهای طبیعت میروند.
اقتصاد خطی: مدل خطی اقتصاد که فرآیندهای تامین، تولید، مصرف و پسماند را به صورتی یکطرفه ترسیم میکند، ضایعات و پسماند زیادی از مواد اولیه به بار میآورد و تابآوری را از بین میبرد.
نزدیکبینی سرمایه مالی: تمرکز بیش از حد بر بازگشت پول و سرمایه مالی به بهای از دست رفتن سرمایههای طبیعی و اجتماعی بسیار رایج شده است.
کوتاهمدتگرایی (Short-termism): در این میان، اهمیت گزارشهای فصلی، کمطاقتی سرمایهگذاران و حتی کوتاه شدن دوران تصدی مدیران عامل شرکتها باعث شده که حتی سرمایهگذاریهای بلندمدت نیز کاهش یابند و گرایش به سمت طرحهای زودبازده باشد.
تفکر جزیرهای و گسسته: ناتوانی در مشاهده تصویر بزرگتر و وصل کردن نقاط مرتبط در حوزهها، سیستمها و تخصصهای مختلف به یکدیگر.
در جهان امروز هیچگاه نمیتوان ادعا کرد که فقط با یک بحران مواجه هستیم. از تغییرات قوانین گرفته تا افزایش ریسکهای ژئوپلیتیک، شوکهای انرژی و بحرانهای زیستمحیطی، همه یا دستکم چند مورد به طور همزمان دیده میشود. جامعه جهانی اکنون با شرایطی مواجه است که متخصصان آن را بحرانهای اقتصادی چندحلقهای مینامند. ویژگی این حلقههای بحران در آن است که چندگانه و به همپیوسته هستند و هر بحرانی در سطح محیطزیست، جامعه و اقتصاد به دلیل همان ۶ ایراد مدل اقتصادی رایج، سایر بحرانها را نیز تشدید میکند.
مدل جدید کسب و کار
مدل اقتصادی و کسب و کار جدیدی که بتواند عبور از این بحرانهای پیچیده و چندحلقهای را ممکن سازد، ابتدا لازم است فاقد ایرادهای کنونی باشد. رسیدن به چنین هدفی، بیش از آنکه با تغییر یا تغییرات گسسته ممکن باشد، نیازمند انسجام، جسارت و یکپارچگی ناشی از آگاهی و درک جدیدی است.
به عنوان مثال، رقابت در بسیاری از موارد لازم است که جای خود را به همکاری دهد. این همکاری میتواند از پایینترین سطوح مانند همکاری یک کسب و کار با ذینفعانش آغاز شود، به همکاری شرکتها با دولت و سیاستگذاران برسد و در نهایت به همکاری کشورها و اقدامات مشترک بینجامد.
البته که یکی از پیشنیازهای چنین تغییر بزرگی، توجه همزمان به منافع کسب و کار، جامعه و محیطزیست است. به طور کل، تضاد منافع در سطوح مختلف یا باید به حداقل برسد یا به کل حذف شود. این دستاورد در صورتی اتفاق میافتد که مدلها و ایدههایی با کمترین تضاد منافع طراحی شود (یا حتی فعالیتهایی به نفع همگان آغاز شود) یا درک افراد و نهادها از منافعشان تغییر کند.
منبع: Ernst & Young
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰