1. کدام تصمیم امروز، یکسال بعد همچنان منطقی خواهد بود؟
تصمیماتی که صرفا مشکلات فوری را حل میکنند اما پیامدهای بلندمدت ایجاد مینمایند، اغلب سادهترین راهحلها هستند اما این پرسش رهبران را وادار میکند تا درنگ کنند و ماندگاری انتخابهای خود را ارزیابی نمایند، تا تعمق را به اقدامات و تصمیماتی بیافزایند که در بزنگاه آشفتگیهای مقطعی، انجام میگیرند.
پاسخ به این پرسش الزاماًَ نیازمند پیشبینی همه جوانب نیست، اما مستلزم وضوح بعضی مسائل است:
– ما واقعاً به چه مسیری متعهد هستیم؟
– این تصمیم باید چه ارزشهایی را نمایندگی کند؟
– چه میزان ریسک را حاضریم بپذیریم؟
این پرسش همچون فیلتری عمل میکند که به تیمها کمک مینماید تا فراتر از ترس یا فشار، تصمیماتی اتخاذ کنند که با مسیر مطلوبشان همسو باشد، نه صرفاً حفظ وضع موجود. این نگرش، تابآوری را بر موفقیتهای مقطعی و استراتژی را بر هیاهو ترجیح میدهد.
2. اگر یکسال بعد، این تصمیم بهعنوان نمادی از رهبری ما در نظر گرفته شود، چه پیامی در دل خود خواهد داشت؟
در دوران عدم قطعیت، زمانی که دادهها ناقص و نتایج غیرقابلپیشبینیاند، این پرسش به رهبران کمک میکند تا از واکنش صرف برای حل مسئله فراتر رفته و به خلق معنای آگاهانه روی آورند.
این تنها یک پرسش تأملبرانگیز نیست؛ بلکه ابزاری برای بازتعریف مسیر است:
با این تصمیم، چه روایتی را شکل میدهیم؟
دیگران چه درسی از آن خواهند گرفت (نه فقط دربارهی آنچه انجام دادهایم، بلکه دربارهی شیوهی حضور و ایفای نقش ما؟)
برخلاف پرسشهایی که صرفاً بر پایداری تصمیم تمرکز دارند، این پرسش به اولویتها، شجاعت و شفافیت دیدگاه شما مربوط است. پرسشی استراتژیک است؛ چرا که رهبران را برمیانگیزد تا چشمانداز خود را گسترش دهند و تاثیر تصمیمهایشان را بر فرهنگ سازمانی و الگوی رهبری خود ارزیابی کنند.
۳. اگر این یک طوفان گذرا نباشد، بلکه آبوهوایی تازهای باشد، چه؟
این پرسش، نگاه رایج به چالشها را دگرگون میکند. بهجای آنکه ناپایداری را صرفاً وضعیتی موقت بدانید، از شما میخواهد بیشتر بیاندیشید:
اگر این شرایط، «وضعیت عادی جدید» باشد، چه میکنید؟
این تغییر نگرش، صرفاً بازی با واژهها نیست؛ بلکه رویکردی استراتژیک به شمار میرود. این پرسش، تمایل به تعویق، امید به بازگشت به وضعیت سابق یا برنامهریزی برای دورهای گذرا را به چالش میکشد. شما را فرا میخواند تا بهجای بهینهسازی برای بازگشت، برای تداوم و تابآوری برنامهریزی کنید.
در این رویکرد، تمرکز بر سرمایهگذاری در سیستمها، فرهنگ و قابلیتهایی است که تحت فشار انعطافپذیر باقی بمانند؛ نه آنکه شکننده شوند. با پذیرش مستقیم عدم قطعیت، رهبران از واکنشهای کوتاهمدت عبور کرده و بهسوی تابآوری پایدار حرکت میکنند؛ تصمیمهایی میگیرند که نهتنها مسیر عبور از بحران را هموار میسازند، بلکه امکان رشد و پیشرفت را در هر شرایطی فراهم میکنند.
- هزینه تأخیر چیست؟
در بحرانها، غریزه توقف (برای جمعآوری دادههای بیشتر، کسب اطمینان بالاتر یا رفع ابهامات) ممکن است تصمیمی مسئولانه و محتاطانه به نظر برسد. به رهبران آموختهاند که از شتابزدگی پرهیز کنند، ریسکها را کاهش دهند و تصمیمگیری را بر پایه شواهد انجام دهند.
اما در محیطهای ناپایدار و پُرشتاب، تلاش برای رسیدن به قطعیت کامل، اغلب هزینهای پنهان به همراه دارد: «هزینه بیعملی». همین نکته است که به این پرسش، ماهیتی استراتژیک میبخشد. این پرسش، رهبران را وامیدارد تا نهتنها با ریسک اقدام زودهنگام، بلکه با ریسکِ بههماناندازه خطرناکِ اقدام دیرهنگام روبهرو شوند.
این پرسش چهارچوب تصمیمگیری را از تاخیر ناشی از ترس، به اقدام مبتنی بر فرصت تغییر میدهد. رهبران را دعوت میکند تا پیامدهای تعلل را بهروشنی ببینند:
- از دست دادن جایگاه در بازار
- کاهش سرعت پیشرفت
- افت روحیه تیم
- از دست رفتن فرصتهای نوآوری
- و از دست دادن امکان پیشتازی به جای دنبالهروی
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰