اکنون اقتصاددانان باید بپذیرند که پیشبینیهای آنها اشتباه و بیش از حد منفی بوده و به شرایط کنونی با دید مثبتتری بنگرند؛ چراکه رشد اقتصادی آمریکا در سال۲۰۲۳ احتمالا بیش از ۳درصد بوده که بالاتر از حد معمول و آمارهای سال۲۰۰۵ است که اقتصاد به شکل قابل توجهی رونق داشت. درحالیکه اکثر تحلیلگران به دلیل پیشبینیهای اشتباه خود آشفته شده بودند، اعلام بانک مرکزی آمریکا در ۱۳دسامبر مبنی بر کاهش نرخ بهره در سال۲۰۲۴، آب سرد دیگری بر پیکر اقتصاددانان بود که انتظار این خبر را نداشتند؛ همین امر باعث شد تحلیلگران به بررسی و ویرایش دوباره پیشبینیهای خود از چشمانداز ۲۰۲۴ بپردازند. فقط پیشبینیکنندگان نبودند که سال خوبی را پشت سر نگذاشتند. نتیجهگیریهای محققان و اقتصاددانهایی که در زمینه تحقیقات تجربی فعالیت دارند، در سال۲۰۲۳ با چالش همراه شد. بهطور مثال تحقیقات در زمینه نابرابری را در نظر بگیرید؛ شاید مشهورترین مطالعات اقتصادی ۲۰سال گذشته مطالعات «توماس پیکتی» و همکارانش باشد که در موضوع شکاف فزاینده میان فقیر و غنی تحقیق کردند. اما در نوامبر تحقیقی منتشر شد که نشان میداد بعد از پرداخت مالیات و سایر هزینهها، درآمد آمریکاییها از نظر نابرابری، تنها اندکی کمتر از نابرابری موجود در دهه۱۹۶۰ بوده و تغییرات چندانی نداشته است. اکنون آقای پیکتی، منتقدان خود را به انکار نابرابری متهم میکند.
اقتصاددانان مدتهاست بر سر این موضوع توافق دارند که اگر آمریکا اجازه دهد خانههای بیشتری در اطراف شهرهای محبوب ساخته شود، این کشور ثروتمندتر میشود و شواهد زیادی برای این موضوع وجود دارد. اما مشهورترین تخمین از هزینههای محدودسازی ساختوساز خانه، زیر سوال رفته است. «چانگ تای هسیه» از دانشگاه شیکاگو و «انریکو مورتی» از دانشگاه کالیفرنیای برکلی دریافتهاند که آسان کردن قوانین ساخت خانه در نیویورک، سانفرانسیسکو و سن خوزه میتوانست تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال ۲۰۰۹ را تا ۳.۷درصد افزایش دهد. اکنون «برایان گرینی» از دانشگاه واشنگتن ادعا کرده است پس از اصلاح اشتباهات در تخمینها، تاثیر واقعی آسان کردن قوانین ساخت خانه در شهرهای یادشده تنها باعث رشد ۰.۰۲درصدی تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۹ میشد. آخرین تحقیقات این تصور را به چالش میکشد که تحرک اجتماعی در آمریکا در حال حاضر کمتر از قرن نوزدهم است. «زاخاری وارد» از دانشگاه بِیلور با در نظر گرفتن مطالعات گذشته که فقط روی افراد سفیدپوست متمرکز شده بود و دارای اشتباهات ارزیابی در این زمینه بود، تخمینهای تحرک اجتماعی از سال۱۸۵۰ تا ۱۹۴۰ را بهروز کرد. یافتهها نشان میدهند که اکنون برابری فرصتها بیشتر است؛ اگرچه این بهبود نسبت به یک زمینه تاریخی است که در آن فرصتها بدتر از آنچه قبلا تصور میشد، بوده است. علاوه بر این، «آنگوس دیتون» و «آن کیس» از دانشگاه پرینستون این تصور را که افزایش خودکشی، مصرف بیش از حد مواد مخدر و بیماریهای کبدی منجر به کاهش امید به زندگی برای سفیدپوستان آمریکایی میشود، بهعنوان «مرگهای ناامیدی» رایج کردند. آنها اعلام کردند ریشه این ناامیدی در چشمانداز تلختر زندگی از نگاه افراد بدون مدرک دانشگاهی است. اما اقتصاددانان ایمان خود را به این ایده از دست دادهاند که مصرف بیش از حد مواد مخدر – که احتمالا بزرگترین عامل مرگ آمریکاییهای ۱۸ تا ۴۹ساله است – ارتباط زیادی با تغییرات در بازار کار دارد. تحقیقات جدید در عوض، در دسترس بودن مواد مخدر از جمله فنتانیل را عامل این اتفاق معرفی کرده است.
به نظر میرسد صحت یافتههای دیگر نیز نمیتواند قابل اعتماد باشد. کاهش اعتبار رشته «اقتصاد رفتاری» در سال۲۰۲۳ نیز ادامه داشت. در ژوئن، مدرسه کسبوکار هاروارد اعلام کرد که پس از انجام تحقیقات بر این باور است که برخی از نتایج چهار مقالهای که توسط «فرانچسکا جینو»، دانشمند رفتارشناسی و دکترای اقتصاد نوشته شده است، بهدلیل «تغییر دادهها» نامعتبر است.از سال پرفرازونشیب اقتصاددانان چه درسهایی میتوان گرفت؟ یک درس این است که با وجود داشتن ویژگیهای روشنفکرانه، آنها هم مانند سایر افراد جامعه مرتکب خطا میشوند. یک درس دیگر این است که بیزاری از نظریه اقتصادی به نفع واقعگراییِ فرضی از مطالعات تجربی، بیش از حد بوده است. به عبارت دیگر، شاید نیاز باشد که در موضوع ترجیح مطالعات تجربی بر نظریههای اقتصادی تجدیدنظر شود. پس از بحران مالی جهانی از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹، فرض رایج نظریهپردازان درباره این موضوع که مردم پیشبینیهای منطقی انجام میدهند، با انتقاد شدید مفسران روبهرو شد و همین امر، ظهور اقتصاد رفتاری را به همراه داشت. درس آخر این است که اقتصاددانان باید بهرغم چالشهایی که تحقیقاتشان با آن مواجه است، چشمانداز مثبت خود را حفظ کنند. تحقیقی که امسال مورد سوال قرار گرفت به یک دیدگاه بدبینانه از سرمایهداری مدرن کمک کرد؛ با این حال، تحولات مثبتی مانند اجتناب از رکود، کاهش نابرابری و کاهش ناامیدی، همگی خبرهای خوبی هستند. شاید رشته اقتصاد -که اغلب به عنوان «علم ناامیدکننده» شناخته میشود- باید کمی از دیدگاه یادشده فاصله بگیرد.