این تفکیک، این ذهنیت را ایجاد کرده است که برای رشد بهرهوری نیاز به سرمایهگذاری نیست و کافی است مدیریت انسانی سازمانها و منابع اقتصادی را بهبود بخشیم تا بهرهوری رشد کند. واقعیت آن است که بهرهوری در دو سطح مطرح میشود: در سطح بنگاه و در سطح اقتصاد. وقتی عالمان حوزه مدیریت در مورد بهرهوری صحبت میکنند، غالبا در این باره صحبت میکنند که یک مدیر چگونه میتواند بهترین بازدهی را از منابع در اختیارش داشته باشد. بنابراین مدیریت به طور عام و مدیریت منابع انسانی به طور خاص در پی آن است که عامل انسانی به عنوان مدیر چه رفتاری داشته باشد تا زیرمجموعهاش عملکرد بهتری نشان دهد.
بهرهوری در سطح اقتصاد مفهوم وسیعتری است و وقتی از منابع سخن به میان میآید، همه نوع منابع مطرح است؛ اعم از منابع انسانی و منابع مالی تا منابع سرمایهای و فناورانه و منابع طبیعی. نکته مهمی که برخی ممکن است به اشتباه بیفتند، این است که تصور کنند بهبود بهرهوری در سطح اقتصاد به پول نیاز ندارد و کافی است مدیران را عوض کنیم و مدیران بهتری بیاوریم. در سطح اقتصاد، بهرهوری معمولا با ارتقای سطح فناوری ممکن میشود. بگذارید با چند مثال آن را توضیح دهم. گفته میشود که نیروگاههای برق موجود با راندمان یا بهرهوری پایین کار میکنند، یعنی از یکواحد ورودی گاز، مثلا ۳۰واحد برق حاصل میشود. حال اگر از فناوری روزآمدتری استفاده شود، از همان یکواحد گاز، مثلا ۶۰واحد برق به دست میآید.
پس بهبود بهرهوری در صنعت برق نیازمند ارتقای فناوری و ارتقای فناوری نیازمند منابع مالی است. پیش از این آژانسهای مسافری با تلفن افراد را به نقاط مختلف شهر میرساندند و معمولا مسیر برگشت را خالی طی میکردند. اینک تاکسیهای اینترنتی هر خودروی نزدیکی را به مسافر میرسانند و در مقصد مسافری را پیدا کرده و به محل جدید میرسانند. بنابراین بهرهوری هر خودرو در جابهجایی مسافر بسیار بهبود یافته است. این بهبود میسر نبود، مگر با کمک فناوری برنامهنویسی که البته نوشتن نرمافزارهای مذکور بسیار هزینهزاست و کار راحتی نیست! مثال ساده دیگر خودروست. در گذشته خودروها آنقدر ناکارآ بودند که به ازای هر ۱۰۰کیلومتر بیش از ۱۰لیتر بنزین مصرف میکردند؛ اما خودروهای جدید مصرف بهمراتب کمتری دارند. بنابراین نمیتوان به افزایش بهرهوری در مصرف بنزین رسید؛ جز آنکه خودروهای موجود را با خودروهای جدیدتر عوض کرد.
نکته مهم آن است که لازم نیست مسوولان به بخشهای مختلف دستور دهند که فناوری خود را روزآمد کنند؛ بلکه سیاستگذار باید با اصلاح قیمتها به فعالان اقتصادی علامت بدهد که حفظ و تداوم فناوری گذشته را بهصرفه نبینند و خودشان متمایل شوند که فناوری جدید را به کار گیرند! بهعنوان مثال، وقتی گازوئیل بیش از حد ارزان است، هیچ صاحب کامیون، اتوبوس و تریلیای انگیزه ندارد هزینه زیادی کند تا کامیون، اتوبوس یا تریلی خود را با کامیونها و تریلیهای جدید که مصرف گازوئیل کمتری دارند عوض کند و بابت آن پولی دهد. به قول معروف، سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند. حال وقتی گازوئیل گران شود، صاحبان کامیونها، اتوبوسها و تریلیهای قدیمی خواهند دید که بهصرفه است خودروهای خود را با خودروهای جدید که مصرف گازوئیل بسیار کمتری دارند عوض کنند. اینگونه است که حملونقل بار و مسافر با مصرف گازوئیل کمتر میسر خواهد شد و اینگونه بهرهوری انرژی در این بخش ارتقا خواهد یافت. حال اگر افراد پول خرید خودروی جدید را نداشته باشند، میتوان به آنها وام داد تا این بهبود میسر شود.
با این توضیحات مشخص میشود که ارتقای بهرهوری در سطح کلان بدون هزینه نیست و اتفاقا بسیار پرهزینه است. اینکه کرهجنوبی توانسته است از محل رشد بهرهوری، رشد سرمایهگذاری خود را تکمیل کند، به این واسطه است که روی روزآمدسازی فناوری هزینه زیادی کرده است. اینک مساله پیشروی ما این است که دولت تا اطلاع ثانوی در تنگنای مالی است و پول تغییر فناوری را ندارد. از سوی دیگر به واسطه تحریم، امکان روزآمدسازی فناوری حتی با وجود پول و سرمایه بهراحتی ممکن نیست. در نتیجه تصور کسب رشد اقتصادی از طریق رشد بهرهوری در کوتاهمدت امکانپذیر به نظر نمیرسد!