شاید یک دلیلش این است که میدانیم رویاهایی که زمانی در مورد کار کردنمان داشتیم دیگر محقق نمیشوند – مثلا مربی غواصی در باهاما، یا مدیریت یک مزرعه در جنوب فرانسه. خوشبختانه تصور تغییر شغل در میانسالی دیگر یک کار نامتعارف نیست، بلکه برای خیلی از مردم یک تغییر رویکرد استراتژیک است. خیلیها در میانسالی مسیر حرفهای خود را تغییر میدهند و ثابت میکنند هیچ وقت برای پیگیری اشتیاق، هدف و رشد در زندگی دیر نیست.
هرمینیا ایبارا، استاد رفتار سازمانی در مدرسه کسبوکار لندن و و نویسنده کتاب «هویت کاری»، استراتژیهای غیرمتداول خود را برای عبور از تحولی موفق در میانه عمر کاری افراد به اشتراک گذاشته است.
ذهنیتی کاوشگر داشته باشید
ما در دورانی زندگی میکنیم که در مسیر شغلیمان اختلالات زیادی پیش میآید. مسیرهای شغلی بهندرت خطی هستند و سازمانها هم دائما تغییر شکل میدهند. مهمتر از همه، سن امید به زندگی افزایش یافته که یعنی ما انسانها زمان بیشتری برای بازآفرینیهای مختلف در طول عمرمان داریم. این سوال که «بعد از این چه کار کنم؟ آیا در موقعیت مناسبی برای انجام کار درست هستم؟» برای خیلیها در سنین مختلف برجسته است
با هدف آزمایش کنید
وقتی تحول میانه زندگی شغلیتان را شروع میکنید، یک هدف تعیین کنید و آزمایشش کنید. آزمایش را با چیزهایی که به آن علاقه دارید انجام دهید تا ببینید در مرحله بعد باید چه مسیری را بروید. به خودتان آزادی بدهید تا فرصتهای جدیدی را که منعکسکننده ارزشها و آرمانهای شماست کشف کنید.
پذیرای چیزهای غیرمنتظره باشید و از فرصتهایی که ناگهان بروز میکنند استقبال کنید. مثلا شرکت کردن در رویدادهای شبکهسازی غیرمعمول، داوطلب شدن برای شرکت در جلسات آموزشی جدید یا کشف سرگرمیهای هیجانانگیزی که همیشه میخواستید امتحانش کنید. هر تجربهای میتواند در سفر بازآفرینی شغلی شما نقش داشته باشد.
شبکههای متنوع را بپرورانید
در عبور از تحولات شغلی در میانسالی، شبکهسازی نقشی حیاتی دارد. افراد وقتی نسبت به انجام کاری تردید دارند، عصبی میشوند و احساس عدماطمینان دارند. بنابراین از انجام کار جدید عقب میکشند. اما اگر شروع نکنید، به کشف و درک نمیرسید. هر چقدر با افراد بیشتری گفتوگو کنید، نسبت به احتمال تغییر مطمئنتر میشوید و ایدههای بیشتری به ذهنتان میرسد.
در ارتباط برقرار کردن با افراد پیشدستی کنید و با مربیان، همتایان و همکارانی که پتانسیلش را دارند ارتباطسازی کنید. اما خودتان را به یک حلقه فوری و آنی محدود نکنید. حتی سراغ آشناهایی بروید که قبلا هر از گاهی با آنها ارتباط برقرار میکردید، چون ممکن است فرصتها و دیدگاههای تازهای ارائه دهند. به این ترتیب، به منابع، حمایت و چشماندازهای ارزشمندی دسترسی خواهید یافت که میتوانند سفر تحول شغلی شما را پربار کنند.
به منفیبافها گوش ندهید
برخی اطرافیان شما فکر میکنند تغییر مسیر شغلی در این برهه از زندگی، کار شجاعانهای است. برخی دیگر فکر میکنند دیوانه شدهاید. بهخصوص که اگر شغلی باثبات و با درآمد خوب داشته باشید و داوطلبانه بخواهید آن را ترک کنید، نزدیکترین افراد به شما چنین نظری دارند. تقریبا با هر کسی که حرف بزنید، امیدها و آرزوها و ترسهای خودش را روی شما پیاده میکند.
اما از خودتان بپرسید «الان حسم، فکرم و تجربهام چیست و قرار است در آینده چه حسی داشته باشم؟» با اعضای خانوادهتان درباره آینده گفتوگو کنید. اگر بتوانید از پس گفتوگوهای سخت و پرچالش در این زمینه برآیید، همه چیز آسانتر میشود.
تصمیم عاقلانه بگیرید
چه چیزی به افراد کمک میکند عاقلانهترین تصمیمها را بگیرند؟ این کارِ ترکیبی مغز و قلب است. برخی از بدترین تصمیمها زمانی گرفته میشوند که ما سراغ شغلی میرویم که روی کاغذ عالی به نظر میرسد، اما همه رادارهای شما در حال هشدار دادن هستند. آرامش خود را حفظ کنید و به محض اینکه در کارتان احساس فشار یا ناامیدی کردید، سراغ اولین فرصت نروید. به خودتان زمان بدهید تا بیشتر فکر کنید و شغلی را انتخاب کنید که با تصوراتتان بیشترین همخوانی را دارد.
سختترین موقعیت زمانی است که بیشتر از یک گزینه پیش رویتان است و باید از بین آنها انتخاب کنید. از خودتان بپرسید، آیا انتخابم یک پله پیشرفت دیگر به سوی جایگاهی است که تلاش میکنم به آن برسم؟ تصمیم برای ترک یک نقش که در آن جا افتادهاید بسیار سخت است. بیشتر افراد بدون داشتن گزینه جایگزین که قبلا توسعه دادهاند، چنین تصمیمی نمیگیرند. با همه این سختی، به جایی میرسید که با خودتان میگویید «تا وقتی همه توان و وقتم را صرف این ایده نوپا نکنم، به نتیجهای نمیرسد.» با همه اینها، بیگدار به آب نزنید و همه پلها را خراب نکنید.
هر تغییری سخت است. باید کاملا برای آن آماده باشید. وقتی سالهاست به کاری مشغولید، بهسختی بتوانید یک خود جدید پیدا کنید. برخی افراد مدتی مرخصی – با حقوق یا بدون حقوق – میگیرند تا آن را مدیریت کنند. در این دوره گذار، سعی میکنید خود قدیمیتان را کنار بگذارید و یک خود جدید ایجاد کنید. این کار میتواند عمیقا ناخوشایند باشد.
داستان خودتان را بسازید
وقتی سفر تغییر شغلی در میانه عمر کاری را شروع میکنید، خیلی مهم است که حکایت خودتان را بسازید و بیان کنید. در زمانهای تغییر، چارچوبدهی به این داستان بسیار مهم است. یک نکته عملی این است که آنچه میخواهید در مورد خودتان منتقل کنید را دائما تمرین و تکرار کنید.
ما معمولا چالش تعریف کردن داستان خودمان را دست کم میگیریم. با اینکه ما خودمان را از همه بهتر میشناسیم، بیان کردن آرزوها و تجربیاتمان میتواند چالشبرانگیز باشد. وقتی با ابهام در مورد آینده روبهرو هستیم، دورههای گذار این فرآیند را پیچیدهتر میکنند. به هر حال، با تمرین بیشتر میتوانیم مهارتهای داستانگویی را پالایش کنیم و یک داستان و حکایت جذاب به دیگران ارائه دهیم.
یک نکته کلیدی، ایجاد عنوان مشخص و مختصر است – بیانیهای واضح از آیندهای مطلوب و ممکن. از توضیح اضافه یا ارائه جزئیات تاریخی غیرضروری خودداری کنید. در عوض، بر ارائه پیامی دقیق که توجهها را جلب میکند و اثرگذاری ماندگاری دارد، متمرکز شوید. با تقویت تواناییهای داستانگویی خود، برای قرار گرفتن در موقعیتهای شبکهسازی مجهزتر میشوید و دیگران را هم به شکل موثری درگیر میکنید.
بهعلاوه، فرآیند تدوین داستانتان، میتواند دیدگاههای ارزشمندی برای اهداف و آرزوهای شغلی شما ارائه کند. فراموش نکنید که درست کردن داستان خودتان، یک آزمایش بدون پایان و بدون جهت نیست. قرار است این داستان را بهروز کنید و در مورد اهداف حرفهای خودتان به شفافیت برسید. با سرمایهگذاری زمان و تلاش در این فرآیند، به یک داستان جذاب میرسید که سفر تحول شغلی شما را با هدف و شفافیت پیش میبرد.
خودتان را بازنشسته نکنید، بازآفرینی کنید!
در پایان، شروع یک تحول شغلی در میانه زندگی شغلیتان، به جسارت، کنجکاوی و تمایل به استقبال از بازآفرینی نیاز دارد. با رعایت نکاتی که گفته شد، میتوانید این سفر تحولی را با اعتماد به نفس و شفافیت بیشتری طی کنید. هیچگاه برای دنبال کردن علایق دیر نیست. هویت حرفهای خودتان را بازتعریف کنید و در مسیر رشد و یادگیری قدم بگذارید.
منبع: London Business School