در اقتصاد هر کشور هزاران بنگاه اقتصادی وجود دارد. برخی بنگاهها مانند آرایشگاهها، نانواییها، سوپرمارکتها و… جزو بنگاههای کوچک محسوب میشوند و برخی دیگر مانند پتروشیمیها، صنایع بزرگ و… جزو بنگاههای بزرگ هستند. تفاوتی ندارد که بنگاه بزرگ باشد یا کوچک یا متوسط؛ شرط ماندگاری تمام آنها این است که درآمدشان بیشتر از هزینههایشان باشد. از طرف دیگر اقتصاد کلان را شاهد هستیم که در آن، موضوع به دولتها و سیاستهای دولتی بازمیگردد. مهمترین موضوع در بحث اقتصاد کلان، مساله بازار پول است. اقتصاد کلان بر اقتصاد خرد نیز اثرگذار خواهد بود. در اقتصاد ایران، متغیرهای اقتصاد کلان مطلوب نیستند و این موضوع، متغیرهای اقتصاد خرد را نیز با مشکل مواجه کرده است. برای مثال، اگر تورم در ایران تکرقمی بود، تولید در بنگاههای اقتصادی کشور توجیهپذیر میشد؛ اما چون این اتفاق نیفتاده است، متغیرهای خرد هم تحتتاثیر متغیرهای کلان با مشکل مواجه هستند.
مساله مهم در مورد اقتصاد خرد و کلان، بحث آموزش است. یکی از مهمترین دلایلی که کسبوکارها در ایران بهراحتی ورشکسته میشوند، این است که فعالان اقتصادی ما آموزش ندیدهاند. در ایران تفکر غالب این است که چون سرمایه داریم، میتوانیم کسبوکار را هم با موفقیت جلو ببریم. اما این موضوع صحت ندارد. قدم اول برای ورود به هر عرصهای، آموزشدیدن در مورد آن عرصه است و تنها در این صورت است که میتوان انتظار رشد و ترقی داشت. البته نمیتوان گفت که تنها مشکل، آموزش ندیدن صاحبان سرمایه است. متغیرهای کلان هم در این عرصه، باید مورد توجه قرار گیرند.
متاسفانه مدیران ارشد ما که در جایگاهها و پستهای مهم مدیریتی فعالیت دارند، بهدرستی آموزش ندیدهاند یا مهارت لازم برای انجام فعالیت در حوزه خود را ندارند. مدیران وزارت اقتصاد، بانکمرکزی، سازمان برنامه و بودجه، وزارت صمت و… از جمله این مدیران هستند. لازم به ذکر است که مهارت و سواد دو موضوع جدا از یکدیگر هستند. گاهی فرد، تحصیلات دانشگاهی بالایی کسب کرده است؛ اما مهارت فعالیت در حوزه تخصصی خود را ندارد. بهعنوان مثال جراحان متخصص را در نظر بگیرید.
در تهران، تعداد زیادی جراح متخصص در حال فعالیت هستند. اما آیا تمام آنها مهارت کافی دارند؟ خیر. اصولا افرادی که بهعنوان جراح حرفهای شناخته میشوند انگشتشمارند. در اقتصاد هم این موضوع صادق است. ممکن است مدیران ارشد اقتصادی ما آموزشدیده باشند و حتی تحصیلات بسیار خوبی در حوزه مدیریتی خود داشته باشند؛ اما این آموزش به تقویت مهارت آنها نینجامیده و فرد هنوز مهارت کافی برای فعالیت ندارد و در نهایت تصمیمات غلط این افراد، همه را به ورطه سقوط میکشاند. بنابراین بحث آموزش در اقتصاد ایران حائز اهمیت و مهمتر از آن کسب مهارت مدیران است. از نظر من فرد هم باید بهخوبی هم اقتصاد خرد را بیاموزد و هم اقتصاد کلان را اما اگر بخواهیم به یکی از این دو وزن بیشتری بدهیم، اقتصاد کلان اهمیت بیشتری دارد؛ چرا که بر اقتصاد خرد نیز اثرگذار خواهد بود.