قرقیزستان، حلقه طلایی پیوند خراسان رضوی با اوراسیا
ظرفیت توسعه همکاریهای اقتصادی، مالی و ترانزیتی میان قرقیزستان و ایران
تمرکز بر سازوکارهای سرمایهگذاری و تسهیل تجارت میان خراسان رضوی و قرقیزستان
کارنامه تخصیص ارز ۲۸۵۰۰
لزوم بهرهگیری از مزایای تولید بدون کارخانه در بخش کشاورزی با توجه به بحران آب
خطر «سوپرموفقهای ناامن»
موفقیت با ترکیب مزایای مالی و فرهنگ خوب
افقهای روشن همکاری اقتصادی میان ایران و قرقیزستان
همه ما خیلی از ویژگیهای مهم یک مدیر برجسته را میشناسیم. بینش، همدلی و هوش، تنها چند نمونه از این موارد هستند. اما یک ویژگی کلیدی دیگر وجود دارد که گرچه اغلب نادیده گرفته میشود، اما باید در صدر این فهرست قرار گیرد: توانایی شناخت استعدادهای ذاتی افراد و هدایت آنها به سمت موقعیتهایی که بیشترین تناسب را با تواناییهایشان دارد.
سود شرکت پایین آمده. مخارج از بودجهها بیشتر شده و شایعاتی در مورد تعدیل نیرو یکی پس از دیگری در میان کارکنان رد و بدل میشوند. در چنین شرایطی، تیم شما به شما چشم دوخته تا برایشان شفافسازی کنید و به آنها اطمینان خاطر دهید. چطور باید حقیقت را درباره وضعیت شرکت به آنها بگویید، بدون آن که دچار وحشتزدگی شوند؟ چطور میتوان از نکات مثبت صحبت کرد بیآن که حس امنیت کاذب در کارکنان ایجاد شود؟ و چه وقتهایی، این خطر وجود دارد که با سطحی رد شدن یا بزک کردن اوضاع، توجه لازم به مشکلات واقعی که نیاز به همکاری همه دارند، از بین برود؟ این چه ریسکی دارد؟
بیشتر مدیران در طول دوران حرفهای خود، در شرکتهای مختلفی مشغول به کار میشوند. این تغییر مشاغل، گاهی فقط نیازمند انطباق با شغل و شرکت جدید نیست، بلکه به دلیل تغییر صنعت، ممکن است نیازمند پیشروی در قلمرویی ناشناخته باشد.
در هر سازمانی اتفاقات ناگوار رخ میدهد؛ گاهی به کوچکی یک اشتباه و گاه به بزرگی یک حادثه خطرناک. اما رفتارهای پس از چنین اتفاقاتی نشاندهنده ویژگیهای شخصیتی یک مدیر ارزشمحور و البته فرهنگ سازمانی آنهاست. تمام تفاوتها میتواند در یک عذرخواهی صادقانه خلاصه شود.
در گذشته با سازمانی همکاری میکردم که شرکت ما را برای حل مشکلی که به گفته خودشان تبدیل به بزرگترین چالش برندشان شده بود، استخدام کرده بودند.
سه ماه اول حضورتان در نقش مدیرعامل جدید به پایان رسیده است. مشکلات کلیدی را شناسایی کردهاید، دستاوردهای سریع داشتید و بحرانها را مدیریت کردهاید.
تصور بسیاری از ما درباره مدیرمان این است که وظیفه او مدیریت و نظارت بر کار ما و وظیفه ما پیروی از دستورات اوست. ذهنیت اغلب آدمها در مورد رابطه میان مدیر و کارمند این است که افسار این رابطه در دستان مدیر است و ما به عنوان کارمند، هیچ نفوذ و تاثیری بر آن نداریم. اما این ذهنیت درست نیست. آنچه بسیاری از آن غافلند این است که ما نیز به عنوان کارمند باید بتوانیم این رابطه را مدیریت کنیم.
وقوع بحرانهای پیشبینی نشده، ناپایداری و سرعت بالای تغییر، به شکل فزایندهای عادی شدهاند. اما حسی که میدهند عادی نشده است. برای خیلیها، این اتفاقها پر از استرس و فرسایشی هستند. این روزها برنامههای کاری رهبران سازمانها دائما به هم میخورند و با اختلالهای زیادی مواجه میشوند.