از تقویت زیرساختهای داده تا ایجاد نمایندگی منطقه ویژه اقتصادی پیام در خراسان رضوی عدمالنفع 50همتی بخش ارتباطات کشور از فیلترینگ راهکارهایی برای ارتقای حقوق کودکان و توجه به این امر در جامعه تبیین اثر بلندمدت و میان مدت بریکس بر اقتصاد کشور تصویب آیین نامه مکاتبات اداری اتاق خراسان رضوی عزم ایران و افغانستان برای توسعه تجارت ریلی درخواست توسعه همکاریهای ایران و ازبکستان در حوزه حملونقل ریلی مس مورد نیاز تولیدکننده از کشور قاچاق میشود/ اختلاف قیمت مس در ایران و جهان
یکی از بخشهایی که دستخوش تحول با هوش مصنوعی شده، آموزش کارکنان است. ابزارهای هوش مصنوعی به کمک تولید محتوا و پیادهسازی برنامههای آموزشی برای کارکنان آمدهاند؛ از تولید آزمون گرفته تا ایجاد برنامههای یادگیری شخصیسازی شده. کسب و کارها با این ابزارهای آموزشی توانمند مبتنی بر هوش مصنوعی، قدرت حداکثر کردن بهرهوری کارکنان، رشد درآمد و دستیابی به یک مزیت رقابتی در منظر کسب و کار امروزی را به دست آوردهاند. یاد گرفتن استفاده از این ابزارها برای آموزش کارکنان، تعامل را در سازمانها به اوج میرساند؛ آن هم در فضای رقابتی شدید کسب و کار امروز. همانطور که کسب و کارها با عصر دیجیتال سازگار میشوند، هوش مصنوعی نقشی محوری در تغییر برنامههای آموزشی سنتی کارکنان دارد. کسب و کارها با استفاده از ابزارهای قدرتمند هوش مصنوعی، میتوانند وارد دوران جدیدی از رشد و کارآیی شوند. در ادامه، ۱۰ ابزار برتر هوش مصنوعی برای آموزش کارکنان را بررسی میکنیم و بر ارزشی که برای موثرتر و کارآمدتر کردن جلسات آموزشی ارائه میدهند، تمرکز میکنیم.
شرکتها به تدریج در حال کشف اهمیت پرورش کنجکاوی بین کارکنانشان هستند. با این حال، تعداد انگشتشماری از آنها درک خوبی از شیوه تقویت، نهادینه ساختن و استفاده گسترده از کنجکاوی در سطح سازمان خود دارند. در این مقاله، تلاش داریم تا رویکردی عملی و انسانمحور برای مدیران معرفی کنیم که از طریق آن بتوانند طرحی برای گسترش و استفاده از کنجکاوی در سازمان خود داشته باشند.
کارکنان نمیخواهند مدیران بدانند که آنها از هوش مصنوعی استفاده میکنند؛ حتی هنگامیکه ابزار هوش مصنوعی خود را به محل کار میبرند. مدیران عامل زیاد از هوش مصنوعی مولد حرف میزنند و آن را یک تکنولوژی متحولکننده مینامند و امیدوارند بهرهوری را بهشدت افزایش دهد. تنها یک مشکل وجود دارد: بسیاری از کارکنان میترسند به استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی اعتراف کنند؛ چون میترسند جایگزینپذیر به نظر برسند.
کارکنانی که در تعیین هدفهای روزانهشان پشتکار و انضباط دارند، نه تنها دستاوردهای بیشتری دارند و کار بیشتری انجام میدهند، بلکه نسبت به کارشان هم حس بهتری دارند. مدیران میتوانند با رعایت یکسری اصول، تعیین اهداف روزانه را به عادت کارکنان خود تبدیل کنند. مایکل فلپس ۸ ساله که بود، مجموعه اهدافی را برای خود تعیین کرد. هدف درازمدتش این بود که یک روز در مسابقات المپیک حضور پیدا کند و برای مسابقات پیش رویش هم اهداف کوتاهمدت تعیین کرد. این عادت تعیین هدف برای تمرینات، جلسات و جنبههایی از تعلیماتش با او ماند و در سال ۲۰۱۶ که از شنا بازنشسته شد، با ۲۸ مدال شامل ۲۳ مدال طلا - بیش از کل تعدادی که خیلی از کشورها تا به حال برنده شدهاند- پرافتخارترین ورزشکار المپیک تمام دوران بود.
همه ما ممکن است در مقطعی از زندگی نسبت به شغلمان احساس بیانگیزگی کنیم. هر روز به محل کار میرویم، کارمان را انجام میدهیم اما از آن لذت نمیبریم. خودمان را از کار جدا میکنیم. برایش انرژی نمیگذاریم. جسممان آنجاست اما روحمان نه. حس میکنیم دیگر زنده نیستیم. درست مثل زامبیها، در حال حرکت اما مرده. این اتفاق ممکن است در هر سطحی بیفتد، از کارکنان گرفته تا مدیران ارشد. اکثر مقالات و توصیهها در رابطه با رفع بیانگیزگی، خطاب به مدیران و سازمانها هستند. کمتر مقالهای یافت میشود که به کارکنان یاد داده باشد چطور بر حس بیانگیزگی غلبه کنند.
اهداف و استراتژیهای خاص کسبوکارها، اغلب نیازمند آموزش و ارتقای مهارت کارکنان است. تصمیم به آموزشهای جدید در بیشتر مواقع نیز در سطح مدیریتی گرفته میشود و باید کارکنان را تشویق به مشارکت کرد. با این حال، گسترش دغدغههای اجتماعی و زیستمحیطی باعث شده که در بسیاری از کسبوکارها، خود کارکنان تشنه یادگیری مهارتهای پایداری و کسبوکار «سبز» باشند.
در یک محیط کار ایدهآل، به هر جا که نگاه کنید کارکنانی میبینید که به شدت انگیزه دارند. آنها عملکرد بالایی دارند، با دیگران به خوبی همکاری میکنند و تلاش میکنند با عملکرد برتر، از دیگران متمایز شوند. بعضی شرکتها برای برانگیختن تلاش فردی کارکنان، یک فضای سختگیرانه ایجاد میکنند و عملکرد آنها را در مقایسه با یکدیگر میسنجند. به عبارت دیگر، فرهنگ رقابتی را انتخاب میکنند.
در فرآیند رشد و تغییر ما، گذارهای هویتیمان اغلب نامرئی هستند، مگر اینکه خودمان دست به کار شویم و این امکان را برای دیگران فراهم کنیم که تغییراتمان را ببینند.