برای درک اهمیت و بزرگی این تفاوتها، کافی است به تفاوتهای زمانی و مکانی در زمان حال توجه کنیم. به این فکر کنید که امروزه به چند کالا و خدمات متکی هستیم که یکقرن پیش از این پدربزرگها و مادربزرگهای ما نداشتند. این را «شکاف صدساله» بنامید. از طرف دیگر، زندگی یک شهروند کشور توسعهیافته را با شهروند معمولی کشوری توسعهنیافته مقایسه کنید. این را «شکاف توسعه» بنامید. برای مثال، میانگین درآمد یک آفریقایی حدود ۲هزار دلار در سال است، در حالی که در کشورهای توسعهیافته این رقم ۶۰هزار دلار است (۳۰برابر). حتی در کشورهای در حال رشد سریع مانند هند، صدها میلیون نفر از مردم از چیزهای بسیاری که کشورهای توسعهیافته بدیهی میگیرند، مانند برق قابل اطمینان و آب آشامیدنی سالم، محرومند. شکاف توسعه هیچگاه به اندازه امروز وسیع نبوده است. اقتصاددانها اینک هرچه بیشتر به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از مواردی که باعث شکاف توسعه میشود، در لایه نرمافزاری یافت میشود.
شکاف صدساله و شکاف توسعه، بازتابدهنده داراییهای نامشهود و تعهدات نامرئی هستند. داراییهای نامشهود را دستورالعمل یا الگوریتم در نظر بگیرید. دستورالعملهای امروزی برای رفع نیازهای انسانها پیچیدهتر و کارآمدتر از دستورالعملهایی هستند که انسانهای صد سال پیش در اختیار داشتند.
تعهدات نامرئی هم ترتیبات اجتماعی و نهادهای سیاسی هستند. عقبماندن جوامع انسانی بهواسطه فساد دولتی، مقاومت در برابر نوآوری و رویه پاداش دادن به کسانی که ثروتها را مصادره میکنند و جریمه کردن کسانی که ثروت خلق میکنند، است. به تعبیر آرنولد کلینگ، پژوهشگر موسسه کیتو، نقش نهادها در اقتصاد مانند نقش سیستم عامل در رایانه است. محیط نهادی بدقلق و نامناسب از عملکرد اقتصادی خواهد کاست.بزرگی این داراییهای نامشهود و تعهدات نامرئی حیرتآور است. بررسی بانک جهانی تخمین میزند که یک شهروند معمولی در کشورهای صنعتی پیشرفته بیش از ۶۰۰هزار دلار دارایی خالص نامشهود دارد، در حالی که دارایی خالص نامشهود مردمی که در فقیرترین کشورهای جهان با نظام حکمرانی بد زندگی میکنند، عملا منفی است.
نهادهای اجتماعی و سیاسی چنین کشورهایی مانند نرمافزارهایی هستند که باگها و ویروسهای زیادی دارند؛ یعنی اگر این کشورها چنین رایانهای نداشتند، بازدهی و تولید بیشتری میداشتند.تفاوت اساسی دیگری هم بین لایههای سختافزاری و نرمافزاری اقتصاد وجود دارد. لایه سختافزاری از قوانین کمیابی اقتصادی پیروی میکند. نیروی کار، ماشینآلات و فضای کارخانه در یک کارخانه خودروسازی کمیاب است؛ چون همزمان نمیتوان از آنها برای تولید مواد غذایی یا تلویزیون استفاده کرد. علاوه بر این، وقتی مقدار سختافزار استفادهشده در تولید را دوبرابر میکنیم، معمولا محصول تولیدی کمتر از دوبرابر افزایش مییابد که به آن بازدهی کاهشی گفته میشود.
اگر تنها سختافزار مهم بود، کشورهای ثروتمند با محدودیت رشد مواجه میشدند و پیشرفتشان بهسرعت کُند و متوقف میشد. سطح زندگی در فقیرترین کشورها سریعتر افزایش مییافت، چون هر افزایش اندک در سختافزار بزرگترین اثر را نسبت به پایه پایین آنها میگذاشت. اما لایه نرمافزاری از قوانین کمیابی پیروی نمیکند. در نتیجه، شاهد شتابگرفتن رشد در کشورهای توسعهیافته هستیم، در حالی که برخی از اقتصادهای توسعهنیافته دچار رکود یا حتی افول اقتصادی میشوند.
در اقتصاد مرسوم و در گذشته، اقتصاددانان تنها با نگاه به لایه سختافزاری، توسعه و پیشرفت را امری خطی و پدیدهای که دیر یا زود باید اتفاق میافتاد، فرض میگرفتند. اما خیلی زود این پرسش مطرح شد که چرا منافع توسعه در برخی کشورها بسیار بیشتر از کشورهای دیگر است. استخدام کارگر مهاجر در بخش ساختمانسازی آمریکا را با دستمزدی بسیار بیشتر از آنچه آن فرد میتوانست در کشور خود دریافت کند در نظر بگیرید. روشهای ساختمانسازی اسرار هستهای نیستند و همه جا قابل کپی و پیاده کردن هستند. فوتوفنها و شیوههای مدیریتی کمهزینه اداره فروشگاههای زنجیرهای، شرکتهای آب و برق یا بانکها نیز چیز پنهانی نیستند. پس چرا این همه کشورهای جهان در این زمینهها و موارد مشابه دیگر بسیار توسعه نیافته هستند؟
اقتصاددانان در گذشته تلاش میکردند توسعهنیافتگی را با کمبود سختافزار توضیح دهند. کشورهای فقیر فاقد «موارد» ملموس لازم برای رشد، مانند کارخانههای فولاد و نیروگاهها تصور میشدند. اما امروزه هرچه بیشتر به لایه نرمافزاری، بهویژه عملکرد دولت و هنجارهای اجتماعی تمرکز میکنند که آخرین شاهد آن را در اعطای جایزه نوبل اقتصاد میتوان دید. اینک روشن شده است در جاهایی که حقوق مالکیت ضعیف است و دولتها بهراحتی و بدون مانع به مصادره داراییهای بخش خصوصی میپردازند -مانند زیمبابوه یا کرهشمالی- شکوفایی اقتصادی دستنیافتنی خواهد بود. در نقطه مقابل، کشورهایی که از نظر منابع طبیعی نسبتا فقیر هستند -مانند سوئیس، سنگاپور و ژاپن- میتوانند به سطوح بالایی از ثروت دست یابند. نتیجه اینکه با داشتن یک لایه نرمافزاری سازنده و پیشبرنده، میتوان ادعا کرد موفقیت اقتصادی تضمین شده است و به منابع طبیعی نیازی نیست.
در نگاه جدید و جامعتر به اقتصاد، بهجای فرضگرفتن وجود نوآوریهای تکنولوژیک به فرآیندی توجه میشود که طی آن نوآوریها پدید میآیند و گسترش مییابند. نوآوری اغلب نتیجه یادگیری برنامهریزینشده آزمون و خطاست که در بین شرکتهای جدید اتفاق میافتد. داستان سختافزارمحور اقتصاد را بدون وجود کارآفرین میتوان تعریف کرد. در مقابل، کارآفرینان شخصیتهای اصلی داستانی هستند که درباره لایه نرمافزار تعریف میشود. کارآفرینان نوآوری را از میان چنگال مقاومت بدبینان و صاحبان منافع خاص عبور میدهند. بازارهای مدرن و پیشرفته برای اینکه بتوانند بهخوبی کار کنند، به سیستم عامل قوی، متشکل از قوانین، آداب و رسوم، هنجارها، استانداردها و پروتکلها نیاز دارند. درست است که دولت بخشی از این سیستم عامل را باید در قالب قوانین و مقررات ارائه کند، اما بخش خصوصی نیز قسمت زیادی از سیستم عامل را تامین میکند تا بازارها بتوانند بهخوبی کار کنند.
داگلاس نورث با تاکیدی که بر نقش نهادها داشت «اقتصاد نهادی جدید» را ایجاد کرد. اصطلاح «نهادها» که نورث به کار میبرد، تا حدودی با اصطلاحی که در گفتمان عادی به کار میرود، متفاوت است که نهاد اغلب یک سازمان اجتماعی مانند موسسه مذهبی یا موسسه آموزش عالی در نظر گرفته میشود. اصطلاح بهتر برای مفهوم نورث میتواند «پروتکل» باشد. در گفتار معمولی، اصطلاح پروتکل برای اشاره به آداب و رسوم نانوشته برای رفتار در میان سفرا (پروتکل دیپلماتیک)، توافقنامههای مکتوب (پروتکل ژنو)، فرمتهای تبادل اطلاعات بین رایانهها (پروتکلهای اینترنتی) و روشهای توصیهشده برای درمان پزشکی است. همه این موارد استفاده از اصطلاح «پروتکل» با نهاد مرتبط است.
با همه اینها اصطلاح «سیستم عامل» آرنولد کلینگ میتواند استعاره خوبی برای انواع نهادها یا پروتکلهایی که در ذهن داریم باشد. مفهوم سیستم عامل اهمیت بنیادی نهادهای اقتصادی اساسی را نشان میدهد. دقیقا مانند توانایی ما در استفاده از برنامههای رایانهای هوشمندانه، مانند ایمیل و برنامه اکسل که منوط به داشتن یک سیستم عامل کارآمد کاربردی است، توانایی اقتصاد برای استفاده از آخرین نوآوریها به داشتن حقوق مالکیت کاملا تثبیتشده و حاکمیت قانون بستگی دارد.
به طور خلاصه، لایه نرمافزار شامل دستورالعملها و سیستم عامل است. ما از «دستورالعملها» برای اشاره به نوآوری، ایدهها، دانش، علم و فناوری و از «سیستم عامل» برای اشاره به آداب و رسوم، هنجارها، قوانین، مقررات و روشهای میانجیگری و واسطهگری و حل و فصل منازعات استفاده میکنیم. پس اگر خواهان تحریک و تشویق سرمایهگذاری و تولید و رشد و توسعه کشور هستیم، باید به چگونگی طراحی و اجرای آسان و کمهزینه این لایه نرمافزاری اقتصاد توجه جدی کنیم.