چهرههایی کاریزماتیک، پرانرژی و با گرایش به کنترل، قدرتنمایی و جلب توجه دیگران. اینها عمدتا ویژگیهای رهبران سازمانی «برونگراست.» چرا چنین ذهنیتی از رهبر یک سازمان داریم؟
چون در دهههای اخیر، عرصه رهبری سازمانی بیشتر در دست افراد برونگرا بوده.
طبق تحقیقات اما، حالا افرادی در حال ورود به عرصه رهبری سازمانی هستند که درست در نقطه مقابلند: رهبران سازمانی درونگرا یا «آرام.» این افراد که پیشتر در حاشیه بودند حالا با توانمندیهایی مثل همدلی، گوش دادن فعال و ثبات در بحرانها، سازمانها را به تفکر عمیق و همکاری جمعی هدایت میکنند.
این رهبران، بیش از آنکه سخن بگویند به صحبتها گوش میکنند، بنابراین توانایی شگفتانگیزی در درک نیازهای کارکنان خود دارند. آنها به همه اعضا فرصت شنیده شدن میدهند. در گذشته و حتی همین حالا، باور رایج در میان اکثر مردم این بوده که افراد درونگرا، خجالتی و جمعگریزند. اما حالا این باور، دست کم در عرصه کسب و کار در حال تغییر است. حالا رهبرانی در حال ظهورند که بدون جنجال، «تاثیرگذارند.» سبک رهبری آنها به گونهای است که فرهنگ سازمان را به مرور تغییر میدهند و باعث رشد و نوآوری میشوند.
در بخش نخست این مطلب (که سهشنبه ۲۰ خرداد در همین صفحه به چاپ رسید)، تاثیرات این سبک بر فرهنگ سازمانی را برشمردیم و از قدرت تاثیرگذاری پنهان گفتیم. در این بخش قصد داریم نگاهی عمیقتر به رهبران درونگرا داشته باشیم.
رهبر درونگرا بودن به چه معناست؟
همانطور که پیشتر گفتیم بهتر است باورهای نادرست درباره درونگرایی را کنار بگذاریم. درونگرایی به معنای ساکت یا خجالتی بودن نیست.
تفاوت یک رهبر سازمانی درونگرا با برونگرا در نحوه به دست آوردن انرژی است.
درونگراها با تنها بودن و تمرکز بر افکارشان انرژی میگیرند در حالی که برونگراها در حضور دیگران شارژ میشوند. رهبران درونگرا دارای مزایای منحصر به فردی هستند که به موفقیتشان کمک میکند:
آنها قبل از صحبت کردن، فکر میکنند و با سکوت، مشکلی ندارند. بنابراین شنوندههای بسیار خوبی بهشمار میروند.
به دلیل همدلی و مهارتهای گوش دادن، ارتباط عمیقی با دیگران برقرار و نیازهای آنها را درک میکنند.
تمایل دارند توجه را تقسیم کنند و فضا را برای اظهارنظر دیگران، مهیا سازند.
آنها جزئیاتمحور هستند. این رهبران سازمانی بر وظایف، تمرکز عمیق دارند و مراقبند که همه امور بدون مشکل و نقص اجرا شود. و این ویژگی برای مدیریت همزمان چند پروژه، بسیار به کار میآید.
گرچه یک رهبر سازمانی درونگرا ممکن است به اندازه یک رهبر سازمانی برونگرا کاریزماتیک نباشد اما این ویژگیها مزایای منحصر به فردی هستند.
درونگرایی و موفقیت در کسب و کار
بر اساس تحقیقاتی که تفاوت عملکرد رهبران سازمانی درونگرا و برونگرا را بررسی کرده، رهبران سازمانی درونگرا هنگام مدیریت «کارکنان خودانگیخته و پیشقدم»، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند. این کارکنان به طور فعال ایدههای خود را مطرح کرده و همراه با مدیر برای حل مشکلات همکاری میکنند، دست به اقدام میزنند، چالشها را پیشبینی میکنند و بدون منتظر ماندن برای رسیدن دستور از بالا، خودشان برای بهبود شرایط تلاش میکنند. آنها بدون نیاز به دعوت، نگرانیها و مسائل خود را با مدیر مطرح میکنند.
تحقیقات نشان میدهد که هر یک از دو سبک رهبری سازمانی، مزایا و معایب خاص خودشان را دارند و هر کدام، در یک سری موقعیتهای خاص، بهتر جواب میدهند. به عنوان مثال، کارکنان منفعل معمولا بهتر است زیر دست یک رهبر سازمانی برونگرا کار کنند، در حالی که کارکنان خودانگیخته، تحت مدیریت درونگراها بهتر رشد میکنند.
اگر درونگرا هستید، ویژگیهای ارزشمندی را به میز رهبری سازمان میآورید. شما میتوانید مسائل را به تنهایی حل کنید و این کاریست که شاید برای برونگراها مشکل باشد. پس رهبری یک تیم به عنوان یک فرد درونگرا کاملا شدنی و امکانپذیر است.
اما یک نکته مهم: نباید صرفا به طبیعت درونگرای خود تکیه کنید. برای پیشرفت در سازمان، باید نقاط ضعف خود را بهبود دهید و نقاط قوت خود را نیز بشناسید.
اگر درونگرا هستید، این تاکتیکها کمک میکنند به یک رهبر سازمانی موفق تبدیل شوید:
۱- بیش از حد فکر نکنید
بزرگترین مانع شما، خودتان هستید. اشخاص درونگرا معمولا وقتی به عنوان رهبر سازمان انتخاب میشوند استرس میگیرند یا ناراحت میشوند. آنها ممکن است از صحبت کردن در جمع بهراسند. گاهی درونگراها قبل از آن که کاری را شروع کنند، فرض را بر شکست خود میگذارند، در حالی که برونگراها از فکر رهبر سازمان شدن به هیجان میآیند.
اجازه ندهید ذهنیتتان، مانعتان شود. هر دو سبک رهبری سازمانی درونگرا و برونگرا میتوانند موثر باشند. به خودتان باور داشته باشید و سبک مدیریتی متناسب با خودتان را پرورش دهید.
شما میتوانید همان قدری موفق باشید که یک رهبر سازمانی برونگرا موفق است.
۲- از نقاط قوت درونگرایی خود بهره ببرید
در سال ۲۰۰۱، برند مشهور «کمپل» با چالشهای جدی روبهرو شد: پایینترین میزان مشارکت کارکنان در بین شرکتهای فورچون ۵۰۰، افت کیفیت محصولات و کاهش فروش.
«داگلاس کاننت» به عنوان مدیرعامل جدید انتخاب شد. او برخلاف بسیاری از مدیران، سبک رهبری سازمانی درونگرا را انتخاب کرد: تمرکز بر رفتار متمدنانه و قدردانی از دستاوردهای کارکنان. کاننت ۳۰۰ نفر از مدیران ارشد را با افرادی جایگزین کرد که دارای عملکرد بالا بودند و به گوش دادن و احترام، بها میدادند. او همچنین ۳۰هزار نامه «تشکر» برای کارکنان نوشت تا از آنها قدردانی کند. رویکرد او جواب داد. در اوج بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، سود خالص هر سهم شرکت، ۷درصد و میزان مشارکت کارکنان نیز به طرز چشمگیری افزایش یافت.
موفقیت کاننت بیانگر این است که رهبری سازمانی درونگرا میتواند بسیار موثر باشد. از مزایای سبک منحصر به فرد رهبری سازمانی خود بهره ببرید، چرا که این هم به نفع خودتان و هم به نفع تیمتان است.
۳- تیمهایی خودانگیخته تشکیل دهید
درونگراها معمولا رشد دیگران را در اولویت قرار میدهند و دارای مهارتهایی هستند که در برونگراها کمتر دیده میشود. بهعلاوه، مدیران برونگرا معمولا با شنیدن ایدههای جدید، احساس تهدید میکنند، در حالی که درونگراها بیشتر پذیرای نظرات تیم هستند.
پس اگر یک رهبر سازمانی درونگرا هستید، تمرکز خود را روی جذب افراد خودانگیخته بگذارید. آنها اهل همکاری و ایدهپردازی هستند و اختلاف و تعارض را فرصتی برای رشد میبینند. این باعث میشود نوآوری و تصمیمگیریها در تیم سریعتر پیش برود.
(در جلسات مصاحبه) از آنها درباره نقششان در پروژههای تیمی سوال کنید. این کمک میکند تیمی تشکیل دهید که در کنار یک رهبر سازمانی درونگرا بهترین عملکرد را خواهد داشت و به اوج خواهد رسید.
۴- به اعضای تیم، برای نوآوری کردن آزادی بدهید
برای موفقیت به عنوان یک رهبر سازمانی درونگرا، باید یک محیط کار فعال و خودجوش ایجاد کنید. این یعنی فضایی فراهم کنید که اعضای تیم به لحاظ روانی احساس امنیت کنند تا بتوانند ایدههایشان را با اطمینان مطرح کنند و پروژههای پیچیده را پیش ببرند. به آنها فضایی برای نوآوری دهید و همزمان، از تلاشهایشان حمایت کنید.
«ویلیام ال. مکنایت»، مدیر سابق شرکت ۳M یکی از نمونههای بهرهگیری از این رویکرد است.
او کارکنان را به رفتارهای فعالانه تشویق کرد و به آنها آزادی عمل داد تا خلق کنند. او «قانون ۱۵ درصد» را در شرکت به اجرا درآورد که به کارکنان اجازه میداد ۱۵درصد از زمان خود را صرف پروژههایی کنند که به آنها علاقه دارند. این قانون کماکان در این شرکت و بسیاری شرکتهای دیگر اجرا میشود.
مکنایت معتقد بود مدیران باید به کارکنان خود فضایی برای نوآوری، تجربه و حتی اشتباه کردن بدهند، چرا که رشد و ابتکار عمل دقیقا از همین طریق حاصل میشود.
۵- از مهارت شنیداری خود بهره ببرید
درونگراها معمولا بیشتر تمایل به گوش کردن دارند تا صحبت کردن. همین حضور کامل، به دیگران انگیزه میدهد که حرفهای خود را بزنند.
رهبران سازمانی درونگرایی مثل «بیل گیتس» از طریق همین مهارت توانستهاند اعتمادسازی کنند. چنین اعتمادی باعث میشود اعضای تیم، دستورات را جدی بگیرند، از مشکلات خود بگویند، ایده دهند و به سازمان وفادار بمانند.
درونگراها با چه چالشهایی مواجهند؟
برخی از چالشهای رایجی که بر سر راه رهبران سازمانی درونگرا قرار میگیرند، از این قرارند:
تردید نسبت به خود. درونگراها به مهارتهای رهبری سازمانی خود مطمئن نیستند.
فقدان مهارتهای رهبری سازمانی. آنها معتقدند فاقد مهارتهای لازم برای مدیریت هستند و نمی-دانند برای یادگیری از کجا باید شروع کنند.
ذهنیت مردد دیگران. رهبران سازمانی درونگرا حتی اگر خودشان اعتماد به نفس داشته باشند، ممکن است دیگران آنها را به عنوان رهبر سازمان جدی نگیرند.
حس بیگانگی با نقش رهبری سازمان. آنها ممکن است حس کنند توانایی «ذاتی» رهبری سازمانی
را ندارند و به همین علت، در پذیرش این نقش، تردید میکنند.
کمبود زمان و انرژی برای رهبری سازمان. درونگراها معمولا حس میکنند همین حالا هم بیش از حد مشغله دارند و خستهتر از آن هستند که مسوولیت جدید بپذیرند.
با این وجود، درونگراها با شناخت نقاط قوت خود میتوانند به رهبران سازمانی خارقالعادهای تبدیل شوند. البته گاهی لازم است
سبک رهبری سازمانی خود را متناسب با شرایط تا حدی تغییر دهیم.
با تقویت ویژگیهای رهبران سازمانی برونگرا میتوانیم در همه موقعیتها، کشتی سازمان را از هر بحران و توفانی عبور دهیم.
مفهوم رهبری سازمانی درونی
در جهانی که به سرعت و با سر و صدای بسیاری به سوی آینده پیش میرود و رهبرانش، دست به حرکات جسورانه میزنند، رهبری یک فرد درونگرا در سازمان ممکن است عجیب و نامتعارف به نظر برسد.
اما در محیطهای کاری امروز که با رقابت افراطی، عدمارتباطات انسانی و فرسودگی کارکنان توامند، داشتن ویژگیهای یک فرد درونگرا بیش از هر زمانی اهمیت و ضرورت یافته است.
تحقیقات نشان داده که گرچه رهبری سازمانی برونگرا دارای ویژگیهای مثبت غیرقابل انکاری است، اما لزوما به رهبری سازمانی موثر منجر نمیشود.
اتفاقا تحقیقات نشان داده که تیمهای تحت رهبری افراد آرام و درونگرا، نسبت به تیمهایی که توسط رهبران سازمانی سلطهگر مدیریت میشوند، معمولا عملکرد بهتری دارند؛ بهویژه اگر کارکنان پویا و فعال باشند.
رمز موفقیت رهبران سازمانی درونگرا، چیزی
به نام «رهبری درونی» است: این یعنی پیش از رهبری دیگران، خود را رهبری کنید.
رهبری درونی به معنای درک عمیق از خود، هوش هیجانی بالا، شفافیت لازم برای ایجاد اعتماد و آرامش در بحرانهاست. شما باید از نظر اصالت و حقیقی بودن الگوی کارکنان باشید.
اگر یک رهبر سازمانی درونگرا هستید، با این تمرینها میتوانید رهبری درونی خود را شکوفا کنید
و در نتیجه، تاثیرگذاری بیرونی شما قدرتمندتر خواهد شد. البته رهبری درونی فقط منحصر به افراد درونگرا نیست. اگر برونگرا هستید هم میتوانید این بُعد را در خود پرورش دهید.
به این منظور لازم است:
زمانی را به تامل و خودشناسی اختصاص دهید
تمرینهایی برای کنترل و مدیریت احساسات خود انجام دهید
ارزشهای درونی خود را در فعالیتهای روزمره منعکس کنید
روی هوش هیجانی خود کار کنید
منابع: Karie Kaufmann, Psychology Today
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰