حمایتهای قانونی و قضایی از فعالان حوزه معدن
آسیبشناسی اجرای بازار آب؛ از چالشهای قانونی تا ضعف پذیرش اجتماعی
لزوم چارهجویی برای رفع چالشهای شهرکهای صنعتی و تقویت تابآوری بنگاههای تولیدی
بخش خصوصی و شرکتهای دانشبنیان؛ سکوی پرتاب ایران به جایگاه رهبری جهانی در بازار زعفران
اعلام نفرات برگزیده جشنواره عکس روز ملی زعفران
زعفران، میراث ماندگار کشاورزی ایران در بازارهای بینالمللی
بیانیه اختتامیه دومین جشنواره روز ملی زعفران
همافزایی برای اقتدار زعفران ایران؛ از خاک خراسان تا بازارهای جهانی
در سالهای اخیر مسئولان بارها از عنوان «شریک راهبری» برای توصیف سطح تعاملات سیاسی و اقتصادی کشورمان با چین یاد کردهاند. البته بعضی آمارها هم بر این موضوع صحه میگذارند؛ مثلا حجم تجارت غیرنفتی کشورمان با چین از حدود ۳۰۰ میلیون دلار در سال ۱۳۷۴ به بیش از ۳۴ میلیارد دلار در سال 1403 رسیده که حکایت از رشد ۱۱۳ برابری طی حدود ۳۰ سال دارد. با این وجود بخش قابلاعتنایی از اقلام صادراتی ایران به این کشور مواد اولیه یا نیمهفرآوری هستند و همین مسئله باعث شده تا بسیاری از تحلیلگران، تعاملات تجاری دو کشور را که سایه تحریمها هم بر سر آن سنگینی میکند؛ «نابرابر» بدانند و کفه را به نفع چین، سنگینتر توصیف کنند.
اسفند پارسال وقتی روسای جمهور ایران و ترکمنستان با یکدیگر دیدار کردند و پیرامون همکاریهای مشترک چانه زدند، یکی از موضوعاتی به یک بحث جدی میان دو طرف تبدیل شد؛ راهاندازی و ایجاد منطقه آزاد مشترک بین ایران و ترکمنستان در اینچه برون و سرخس بود. موضوعی که اگر دولتین دو کشور کمر همت به اجرای آن ببندند؛ احتمالا به یک ظرفیت تجاری ارزشمند برای دو کشور تبدیل خواهد شد.
عماد رجحانی – کارشناس و مدرس تحلیل بازارهای بینالمللی
در دهههای اخیر، چین با عبور از سیاستهای اقتصاد بسته و پیادهسازی اصلاحات ساختاری، توانسته جایگاه خود را بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی اقتصاد جهانی تثبیت کند. این کشور اکنون نهتنها شریک تجاری اول بسیاری از اقتصادهای بزرگ و کوچک جهان است، بلکه به بازیگری تعیینکننده در معادلات اقتصادی، فناوری و انرژی تبدیل شده است. در مقابل، ایران نیز با توجه به محدودیتهای ناشی از تحریمها و تنگنای دسترسی به بازارهای غربی، با نگاهی که بیش از پیش به شرق معطوف شد،ه تلاش میکند تا با چین بهعنوان یکی از ابر بازیگران کلیدی نظام اقتصاد بینالملل، روابطی راهبردیتر و گستردهتر برقرار کند. اما این روابط تا چه حد پایدار و استوار است و چقدر میتوان به گسترش آن و حتی الگوبرداری ایران از مدل توسعه اقتصادی چین امید بست؟ از آنجا که برخی ناظران با نگاه به سیاست منفعتمحور چین، آینده این روابط را متوازن و بلندمدت پیشبینی نمیکنند و آن را بیشتر ناشی از شرایط مقطعی میدانند، چه تغییراتی در این تعاملات نیاز است و چه میزان فرصت برای ایران جهت اصلاح این تعاملات وجود دارد؟ در همین رابطه «مجیدرضا حریری»، رئیس اتاق مشترک ایران و چین در گفتوگو با «اتاق اقتصاد»، تاکید میکند که مناسبات اقتصادی بین کشورها نه با شعار و ایدئولوژی، بلکه با ایجاد منافع متقابل شکل میگیرد. او ضمن آسیبشناسی از چالشهای فضای اقتصادی ایران، از جمله ضعف زیرساختها و جایگاه نامطلوب ایران در برخی شاخصهای بینالمللی بر این باور است که با ادامه روند فعلی در کشور، در پیش گرفتن دیپلماسی شرقی نیز کمک چندانی به حل مشکلات و توسعه اقتصادی ایران نمیکند.
سیدحسن هاشمی- نایب رئیس کمیسیون کسبوکارهای دانشبنیان، اقتصاد دیجیتال و هوش مصنوعی اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی خراسان رضوی
هزینهی مدیریت ضعیف و بهرهوری از دسترفته ناشی از کارکنان بیانگیزه یا منفعل، در مقیاس جهانی به ۸.۸ تریلیون دلار میرسد؛ معادل حدود ۹ درصد تولید ناخالص داخلی جهان. در این میان، تغییر شیوه مدیریت افراد شاید سریعترین و کمهزینهترین اهرم برای بهبود بهرهوری سازمانها باشد. بااینحال، اغلب مدیران بازخورد کافی دربارهی نحوهی ادارهی تیم خود دریافت نمیکنند: کمتر از نیمی از کارکنان آمریکایی (42درصد)، فرصت لازم را برای ارائه نظراتشان به مدیر مربوطه کسب میکنند و تنها حدود یکچهارم (24درصد) مجال آن را یافتهاند تا عملکرد مدیرشان را ارزیابی کرده و بازخورد ارائه کنند. حتی میان خود مدیران هم تنها 36درصد میگویند که در قالب فرایندی رسمی از همتایانشان بازخورد دریافت نمودهاند. با این اوصاف، اغلب مدیران ذهنیتی در مورد نقاط ضعف و قوت و البته نقاط کور عملکردشان
یکی از نخستین و مهمترین تصمیمهای هر کارآفرین، انتخاب بین آغاز مسیر به تنهایی یا همراهی با همبنیانگذار است. بسیاری از سرمایهگذاران به تیمهای موسس چندنفره تمایل دارند، چون معتقدند تقسیم مسئولیتها، تنوع مهارتها و کاهش فرسودگی، ریسک شکست را پایین میآورد. با این حال، همبنیانگذاری نامناسب میتواند به یکی از دلایل اصلی فروپاشی استارتاپ منجر شود. در این نوشتار، براساس تجربیات نویسنده بهعنوان استاد کارآفرینی در دانشگاه هاروارد و مشاور دهها تیم موسس، مجموعهای از معیارها و راهکارهای حرفهای برای تصمیمگیری در مورد همبنیانگذاری ارائه میشود.
در یک سال گذشته، بسیاری از سازمانهای کوچک و بزرگ، کارکنان خود را وادار نمودهاند تا در تمامی روزهای کاری به دفتر بازگردند. این تصمیم اغلب پاسخی به شواهد روبهافزایشی است که نشان میدهد مدلهای دورکاری و کار ترکیبی (هیبریدی) میتواند به کاهش بهرهوری کارکنان منجر شود.