استان خراسان رضوی سرزمینی خشک تا نیمه خشک است. در آن رودخانه پُرآبی روان نیست و زندگی، پایداری، بالیدن و گسترش آن به آبهای زیرزمینی وابسته است.
این استان دارای 37 محدوده مطالعاتی است که 34 محدوده آن ورشکسته آبی هستند؛ در این محدودهها، سطح آب زیرزمینی هرسال کاهش مییابد؛ حجمی از آبخوانهای زیرزمینی، گرانقدرترین سرمایه بیمانند ملی، بهگونه برگشتناپذیری نابود میشود؛ آبدهی چشمهها، کاریزها و چاهها کم شده؛ آب شور میشود و خاک را شورتر کرده و زمین نشست میکند و شکاف میخورد.
در محدودههای فرونشست زیرپایمان، خیابانها، ساختمانها، فرودگاهها و همهچیز فرو مینشیند و شکاف میخورد و ویران میشود و کویر میتازد تا گذشته، امروز و فردایمان را در خاک کند.
ورشکستگی آبی، بزرگترین تهدید ویرانگر و مرگباری است که این سرزمین در تاریخ کُهن خود با آن روبرو شده است. نیاکان ما چند هزار سال پیش با خردمندی و هوشمندی بیمانندی دریافتند که راز ماندگاری در این سرزمین خشک، سازگاری با کمآبی، دوستی با محیط زیست، همفکری، همکاری و همیاری با دیگران و پرهیز از جنگ و ستیز است.
آنها با این باورها فرهنگ و تمدن کاریزی را بنیان نهادند و چند هزار سال چرخ زندگی خود و حکومتها را به خوبی چرخاندند، خشکسالیهای بسیار گسترده و ترسناک را مدیریت کردند و در مدیریت آب و خاک و محیط زیست، سرآمد جهانیان بودند.
در فرهنگ و تمدن کاریزی، «آب» بزرگترین، گرانقدرترین و بیمانندترین سرمایه مردم بود؛ سرمایهای که به دارندهاش قدرت میبخشید و در هِرم قدرت او را بالاتر مینشاند و در شهر یا روستا خانهاش را نزدیک دهانه چشمه، کاریز یا در بالادست رودخانه جانمایی میکرد.
مردم از آب، زندگیسازترین سرمایهشان، با جانشان نگهداری میکردند و هدردادنش را از بزرگترین گناهان میدانستند. آنها چند هزار سال پیش برای مدیریت آب و خاک نخستین شرکتهای تعاونی جهان را بنیان نهادند. شرکتهایی تعاونی که در شیرین و تلخ و فراز و فرود تاریخ ایران با آمد و رفت حکومتها برجای ماندند و آب و خاک را پاک، پایدار، کارآمد، ارزان و شفاف مدیریت کردند.
در فرهنگ و تمدن کاریزی، مردم مالک و مدیر آب هستمد و بازار آب همیشه برپاست. در نقاطی که کاریز زنده است، مانند کاریزهای قصبه گناباد، رهن و کاخک و… هنوز هم مردم مالک آب هستند؛ بازار آب برپاست و مالکان آب، آن را با کمک بازار آب به درستی مدیریت میکنند.
از سال 1341 با تصویب قانون اصلاحات ارضی، ملی شدن جنگلها و مراتع و در سال 1347 با تصویب قانون نحوه ملی شدن آبها، (که در حقیقت دولتی شدن زمین و آب بود)، مالکیت و مدیریت آب از مردم گرفته شد و حکومت وقت، خود آن را به دست گرفت؛ شرکتهای تعاونی کشاورزان و بازار آب از بین رفت و آب از عرش بر خاک نشست. به دنبال آن، هزاران هزار میلیارد تومان برای ساخت سد و بند و حفر چاه و جابهجایی آب از سوی متولیان امر هزینه شد و هر چه بیشتر هزینه میشود، ورشکستگی آبی بیشتر و نفس آب و زندگی تنگتر میشود تا جایی که امروز بیش از 85درصد گستره دشت مشهد فرو نشسته و سرعت فرونشست در سه راه فردوسی و در دشتهای نیشابور، بردسکن، خواف، مهولات و… به بیش از 25 سانتیمتر در سال رسیده است.
دستاوردهای فرهنگ و تمدن کاریزی و راهبرد کشورهای پیشرفته در حوزه مدیریت آب نشان میدهد که برای رهایی استان و کشور از ورشکستگی مرگبار آبی، دولت باید در گام نخست، «مالکیت مردم بر آب را بپذیرد»، حقوق مردم را در این زمینه پاس بدارد و از دستدرازی به آن پرهیز کند.
در وهله دوم، از آبفروشی در دشتهای ورشکسته آبی دست بردارد.
در گام سوم، کمک کند تا شرکتهای تعاونی کشاورزان برپا شوند و با کمک آنها و بر پایه خِرد گروهی، آب را مدیریت کند؛ چراکه مدیریت پایدار، کارآمد و پاک آب تنها و تنها با کمک مردم و حکومت شدنی است.
گام بعدی، راهاندازی بازار آب است؛ تا آب هست بازار آب هم خواهد بود؛ بازار آب ارزش روز آب را آشکار میکند تا مردم قدرش را بدانند، آن را هدر ندهند و آلودهاش نکنند و بهرهوری آن را افزایش دهند.
دستدرازی به مالکیت و مدیریت آب و زیرزمینی کردن بازار آب، پیامدهای بسیار ویرانگری داشته است؛ این کجراهه سرانجامش دشتهای مرده و خاموش و بیآب و شهرها و روستاهای خشک و فروچالههای ترسناک و کوچ مردم از این سرزمین است؛ که هرگز مباد.
فراموش نکنیم: «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»؛ بایستی هر چه سریعتر راهکارهای موجود را عملیاتی کرد.
ثبت دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰